این اثر خاطرات مادری است که فرزند نوزادش به بیماری سختی دچار شده است. درگیریها، غصهها و سختیهایی که در راه نجات و معالجه کودک خردسال برای مادر رخ داده است همه در این اثر تاثیرگذار روایت شدهاند. در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«با لباس فرم مادرهای تبعیدشده به انآیسییو روبهروی دکتر ایستاده بودم؛ یک روپوش صورتی بلند با سرآستینهای گشاد که برای ورود به بخش باید میپوشیدیم، بهعلاوۀ کاورهای پلاستیکی یکبارمصرف آبی نفتی روی کفشها. به حرفهای دکتر گوش میدادم؛ اما از میکروبی که بتواند مغز نوزادی یککیلو و چهارصد گرمی بشود و خطری که دکتر میگفت، هیچ تصوری نداشتم. دکتر جملهاش را اینطور کامل کرد: «باید هرچه زودتر، جلوی این آتش شعلهور رو بگیرید. وضعیت خیلی خیلی خطرناکه مامان زینب. فکر کنید یه خونه آتش گرفته و داره میسوزه. یک ثانیه هم یک ثانیه است.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir