به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02166963155
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







داستان‌واره‌های احکام برای بچه‌ها 6 (در حال نماز)









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب داستان‌واره‌های احکام برای بچه‌ها 6 (در حال نماز) ششمین جلد از مجموعه داستان‌واره‌های احکام برای بچه‌ها است که به آموزش احکام در حال نماز به کودکان اختصاص دارد. داستان‌های این جلد به آموزش عملی و قدم به قدم احکام در حال نماز می‌پردازد. با استفاده از زبان ساده و تصاویر جذاب، کودکان می‌توانند مفاهیم نماز را به درستی درک کنند. در این کتاب، کودکان با شرایط مختلف در حال نماز آشنا می‌شوند و یاد می‌گیرند که چگونه در شرایط مختلف به درستی نماز بخوانند. این کتاب به کودکان می‌آموزد که چگونه در شرایط مختلف به درستی نماز بخوانند و احکام مربوط به نماز را رعایت کنند. داستان به زبان ساده و با تصاویر جذاب روایت شده است تا کودکان بتوانند به راحتی مفاهیم را درک کنند. این کتاب به کودکان کمک می‌کند تا با لذت و جذابیت بیشتری احکام را یاد بگیرند. این کتاب برای والدین و معلمانی که می‌خواهند به کودکان خود احکام شرعی را به صورت جذاب و آموزشی آموزش دهند، مناسب است.

خواندن کتاب داستان‌واره‌های احکام برای بچه‌ها 6 (در حال نماز) را به چه کسانی توصیه می‌کنیم؟

این کتاب به کودکان در گروه سنی 7 تا 9 سال توصیه می‌شود. این اثر نه تنها به دلیل آموزش احکام در حال نماز در قالب داستان‌های جذاب، بلکه به دلیل معرفی مفاهیم دینی به کودکان در یک محیط آموزشی و سرگرم‌کننده، مناسب است. همچنین، والدین و معلمان می‌توانند از این کتاب برای آموزش احکام شرعی به کودکان استفاده کنند. این کتاب به کودکان می‌آموزد که چگونه در حال نماز به درستی عمل کنند و احکام مربوط به نماز را رعایت کنند.  داستان به زبان ساده و با تصاویر جذاب روایت شده است تا کودکان بتوانند به راحتی مفاهیم را درک کنند. این کتاب به کودکان کمک می‌کند تا با لذت و جذابیت بیشتری احکام را یاد بگیرند. 

در بخشی از کتاب داستان‌واره‌های احکام برای بچه‌ها 6 (در حال نماز) می‌خوانیم

همگی در ساحل دریای خزر زیلو پهن کرده بودند و باهم حرف می‌زدند! نرگس، مینو و مینا هم با ماسه‌ها مجسمه درست می‌کردند. وقت نماز ظهر بود. مادربزرگ توی کیفش را گشت و گفت: «وای جانمازم را جا گذاشته‌ام! » نرگس گفت: «حالا می‌خواهی چه کار کنی ؟» مادربزرگ گفت: «یک کار جالب! » از جا بلند شد و نزدیک دریا رفت و یک سنگ شکلاتی رنگ برداشت و با لبخند به بچه‌ها نشان داد. «من روی این سنگ نماز می‌خوانم! » نرگس گفت: «به جای مهر روی سنگ نماز می‌خوانید؟» مادربزرگ گفت: «بله می‌شود! ».

برچسب ها :

کودک و نوجوان

کتاب‌های مشابه