«به خیالم...» نوشتهی رماننویس معاصر مرضیه قنبری می باشد.
رمان به خیالم... داستان رابطهی عاشقانهی حریر و مجید است. این رابطه به علت مخالفتهای خانوادگی از هم میپاشد و مجید برای مدتی طولانی کشور را ترک میکند. در این مدت، دست حوادث جریان عشق این دو را دگرگون میکند...
در بخشی از این داستان میخوانیم:
«منتظر نماند. نه برای اینکه پاسخ افشین را بشنود، نه برای اینکه عکسالعمل او را ببیند. کیفش که روی پا بود، روی شانه انداخت و برخاست و با قدمهایی شتابزده از مقابل دیدگان افشین گریخت و افشین تلاشی نکرد، برای ماندن و نرفتنش! به قامت او که با هر قدم دورتر میشد و به چادری که در هوا بال میگرفت، خیره ماند، آنقدر که از مقابل دیدش ناپدید شد. عجیب احساس عطش میکرد، دستش را جلو برد و شیشهی آب را جلو کشید. باقیماندهی آن را یک جا سر کشید. بطری خالی را میان دستش فشرد و نگاهش به جای رژ کمرنگی که رد آن روی دهانه باقی مانده بود، خیره شد!»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir