«شکارچیان شب» رمانی است که به ماجراهای پسربچه ای می پردازد که آرزو دارد روزی شکارچی شود. او در این داستان با پیرمرد شکارچی مواجه می شود که به دنبال شکار موجود افسانه ای «قره قرناغ» می باشد که به نوعی با «آل» پهلو می زند. او شنیده که شکارچی واقعی کسی است که بتواند این موجود افسانه ای را شکار کند، اما ...
در ایام نوجوانی، هروقت میخواستیم به کنار رودخانهها و آبرفتها برویم و بهخاطر فرار از گرمای طاقتفرسای ترکمنصحرا تنی به آب بزنیم و خنک شویم، پیرمردان و پیرزنان یا مانع رفتن ما میشدند و یا هشدار میدادند که؛ هیچوقت تنهایی به کنار رودخانهها نروید و مواظب «قاراقیرناق» باشی. مبادا شما را گول بزند و به داخل رودخانه بیندازد. «قاراقیرناق» گویا موجودی نیمه خالی و نیمه واقعی با موهای ژولیده، بلند و با قیافهٔ ترسناک بوده است که در کنار رودخانهها و آبرفتها زندگی میکرد و هیچکس نظر خوشی نسبت به او نداشت. گفته میشد؛ او در گرمای ظهر بچهها را کنار رودخانه بیند، آنها را با ترفند در آب غرق میکند. یا شبها در دل تاریکی از روستاها اسبی را میربود و تا صبح از آن سواری میگرفت و نزدیک سحر، اسب نگونبخت را خسته و داغان به روستا برمیگرداند. حکایت «قاراقیرناق» حکایت ترسها و واهمهها بود و هنوز هم کموبیش هست.
شکارچیان شب، داستان چند نوجوان است که با وجود ترسناک بودن، برای شکارکردن آخرین «قاراقیرناق» در دل شب سرد زمستان به کنار رودخانه میروند، غافل از اینکه «قاراقیرناق» در تمام مدت شب، آنها را پنهانی زیر نظر گرفته است... .
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir