به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02166963155
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







اورلیا









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب اورلیا اثر ژرار دو نروال، تأثیرگذارترین نویسنده سوررئالیست فرانسوی است. اورلیا را می‌توان به نوعی سفرنامه‌ روحی نروال به شرق دانست، سفرنامه‌ای همراه با ذهن جنون‌آمیز نویسنده. این کتاب در زمان خودش در تقابل با عقل‌گرایی مدرن فرانسه قرار گرفت بود.

کتاب اورلیا (Aurelia & Other Writing) و در مجموع خود نروال تاثیر زیادی بر جنبش‌های سورئالیستی گذاشتند. آندره برتون که از ستایشگران او بود، درباره نروال گفت: «روح سوررئالیسم در نروال حلول کرده بود».

اهمیت ژرار دو نروال (Gerard De Nerval) در ادبیات فرانسه بیشتر به این دلیل است که او اولین کسی بود که اشراق را وارد رمان فرانسه کرد.

شباهت‌های بی‌شمار بین هدایت و نروال (به‌خصوص نزدیکی‌های بنیادین «بوف کور» و «اورلیا»)، جدل‌ها و سوءتفاهم‌های زیادی را میان اهالی ادبیات به‌وجود آورده است و با وجود این که روژه لسکو از اتفاقی بودن این همانندی‌ها خبر داد، هنوز هم بر سر تأثیر و تقلید «بوف کور» از «اورلیا»، آرا و اختلاف‌های بسیاری وجود دارد.

نقل است که می‌گویند روژه لسکو (مترجم فرانسوی «بوف کور») از هدایت پرسید که آیا «اورلیا» را خوانده یا خیر و پاسخ هدایت این بود که اگر آن را زودتر می‌خواندم، «بوف کور» را نمی‌نوشتم.

در بخشی از کتاب اورلیا می‌خوانیم:

شعله‌ها این آخرین آثار عشق و مرگ را که به حساس‌ترین رشته‌های قلبم متصل بودند بلعید. با غم‌ها و پیشمانی‌های دیرهنگامم بیرون رفتم و سعی می‌کردم، با خسته کردن خودم از راه رفتن، افکارم را منحرف کنم و شاید برای شب خواب کمتر آشفته‌ای ببینم. با این فکرم که خواب‌ها دریچه‌ی ارتباط انسان با عالم ارواح است، امیدوار بودم، هنوز امید داشتم! شاید خدا از این فداکاری خوشحال شود. اینجا بود که متوقف شدم؛ خیلی گستاخانه است که وانمود کنم وضعیت ذهنم فقط توسط خاطره‌ی یک عشق به این حال و روز افتاده. بگذار بگویم که به همچین عقیده‌ای رسیدم، شدیدترین پشیمانی در زندگی‌ای که در بیهودگی‌های احمقانه سپری شده، زندگی‌ای که شر معمولا در آن پیروز شده و خطا‌هایی که تا ضربه‌ی بد اقبالی را خوردم متوجه‌شان نبودم. دیگر خودم را لایق آن نمی‌دیدم که به او فکر کنم، کسی که در مرگ عذابش داده بودم و در زندگی اندوهگینش کرده بودم و آنی که تنها به خاطر شفقت شیرین و پاکش، آخرین نگاهی برای بخشایش مدیون بودم.

 

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه