کتاب جین ایر - کتابخانه کلاسیک یک اثر کلاسیک ادبیات جهانی است که برای نوجوانان بازنویسی شده است. این کتاب بخشی از مجموعه کتابخانه کلاسیک انتشارات محراب قلم است که با هدف آشنایی نوجوانان با آثار برجسته ادبیات جهان منتشر شده است. داستان جین ایر درباره یک دختر جوان و تنها به نام جین است که پس از از دست دادن والدینش، زندگی سختی را در عمارت گیتسهِد با خویشانش تجربه میکند. او پس از فرار از آنجا، به عنوان معلم سرخانه در عمارت تورنفیلد استخدام میشود. در این عمارت، جین با رازهای عجیب و ترسناک مواجه میشود که زندگی او را تغییر میدهد. مجموعه کتابخانه کلاسیک شامل آثار مشهوری مانند فرنکنشتاین، جزیره گنج، جادوگر سرزمین اُز، هایدی، بینوایان، خانواده رابینسون، دراکولا، آن شرلی، معماهای شرلوک هولمز، زنان کوچک، تام سایر، گوژپشت نتردام، شاهزاده کوچک، شوالیههای میزگرد، دکتر جکیل و آقای هاید، جنگ دنیاها، بیست هزار فرسنگ زیر دریا، کتاب جنگل، سه تفنگدار، باغ مخفی، آلیس در سرزمین عجایب، آرزوهای بزرگ، سفرهای گالیور، و الیور توییست است.
این رمان داستان زندگی یک دختر یتیم به نام جین ایر را روایت میکند که از کودکی سختی گذرانده و به یک معلم خصوصی تبدیل میشود. جین ایر در کودکی والدینش را از دست میدهد و به سرپرستی عمهاش، خانم رید، در گیتسهد میرود. اما با رفتار بد عمه و پسر عموهایش مواجه میشود. پس از درگیری با پسر عمویش، به یک مؤسسه خیریه به نام لاودود فرستاده میشود که تحت مدیریت آقای بروکل هرست است. در لاودود، جین با هلن برنز دوست میشود و از او درس میآموزد. جین پس از اتمام تحصیلات، به عنوان معلم خصوصی به ثورنفیلد میرود و با آقای راچستر آشنا میشود. بین آنها رابطهای عاطفی شکل میگیرد، اما جین متوجه میشود که آقای راچستر همسر دیوانهای به نام برتا دارد که در اتاق زیر شیروانی زندگی میکند. این راز مانع از ازدواج جین و آقای راچستر میشود و جین عمارت را ترک میکند. سرانجام، جین به خانه مور میرود و از ارث داییاش مستقل میشود. پس از مرگ برتا در آتشسوزی، جین و آقای راچستر دوباره به هم میپیوندند و ازدواج میکنند. این رمان یکی از نخستین آثار فمینیستی ادبیات انگلیسی است که تصویر قدرتمندی از یک زن مستقل و مصمم ارائه میدهد. جین ایر در طول داستان از یک دختر یتیم و تنها به یک زن مستقل و خودساخته تبدیل میشود. جین در کودکی با شرایط سخت در گیتسهد و سپس در مدرسه لوود مواجه میشود. او با مقاومت در برابر بیعدالتیها و شرایط نامساعد، روحیهای قوی و مستقل به دست میآورد. در لوود، جین با هلن برنز دوست میشود و از او درس میآموزد. این دوستی به جین کمک میکند تا از نظر اخلاقی و عاطفی رشد کند. جین به عنوان معلم سرخانه در تورنفیلد کار میکند و عاشق آقای راچستر میشود. اما با وجود عشقش، از ازدواج با او به دلیل وجود همسر دیوانهاش خودداری میکند و از آنجا میگریزد. پس از فرار از تورنفیلد، جین با چالشهای فقر و تنهایی مواجه میشود، اما با کمک خانواده ریورز به استقلال مالی و عاطفی میرسد. سرانجام، جین پس از مرگ برتا، به تورنفیلد بازمیگردد و با آقای راچستر ازدواج میکند. این بار از جایگاه استقلال و خودشناسی به این رابطه مینگرد. در طول داستان، جین نه تنها بر چالشهای بیرونی غلبه میکند، بلکه با درون خود نیز به صلح میرسد و هویت واقعی خود را مییابد.
علاقهمندان به ادبیات کلاسیک: این کتاب یکی از شاهکارهای ادبیات انگلیسی است و خواندن آن میتواند تجربهای غنی از لحاظ ادبی باشد. جوانان و نوجوانان: جین ایر به عنوان یک شخصیت مستقل و قوی، الهامبخش بسیاری از نوجوانان و جوانان است که در حال کشف هویت خود هستند. فمینیستها و علاقمندان به برابری جنسیتی: این رمان به چالشهای زنان در جامعه ویکتوریایی میپردازد و از استقلال و توانمندی زنان دفاع میکند. کسانی که به داستانهای رمانتیک و گوتیک علاقه دارند: جین ایر با ترکیب عناصر رمانتیک و گوتیک، یک داستان جذاب و پرهیجان را ارائه میدهد. مطالعهکنندگان که به رشد شخصیت علاقه دارند: این رمان به طور عمیق به رشد و تحول شخصیت جین ایر میپردازد و خواننده را با چالشهای او همراه میکند.
زمانی که کتاب بیویک را روی زنوانم احساس سعادت داشتم میکردم و یا دست کم این گونه تصور میکردم. از هیچ چیز واهمهای نداشتم جز آن که حادثهای این سعادت را از من سلب کند و البته این اتفاق خیلی سریع روی داد: در اتاق باز شد و صدای جان رید را میشنیدم که فریاد میزد: آهای دختر آبزیرکاه! و ظاهرا از این که اتاق را خالی میدید جا خورده بود، چون که چند لحظهای مکث کرد و بعد گفت: این ابلیس کجا است؟ لیزی! جورجی! (خواهرانش را صدا میزد) جین این جا نیست، به مادر بگویید توی این باران از خانه فرار کرده، حیوان موذی! با خودم فکر کردم بهتر است پرده را بکشم و در عین حال با تمام وجود آرزو میکردم که او نتواند مخفیگاهم را کشف کند، البته خود او هم نتوانست این کار را بکند؛ از چشم و ذهن تیزی برخوردار نبود؛ و این الیزا بود که به محض وارد شدن به اتاق فورا گفت، مطمئن باش که روی سکوی پنجره نشسته است، کودن. و من بلافاصله از مخفی گاهم بیرون آمدم چون از تصور این که توسط این پسرک که کودن خوانده میشد بیرون کشیده شوم، لرزه بر اندامم میافتاد. با هیجانی که به وضوح ترسم را آشکار میکرد پرسیدم، چی میخوای؟
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir