رمان خورشید نفرین شده داستان به قدرت رسیدن جادوگری سیاه به نام «کیان» است. داستان از کینه های «کیان» از خانواده اش آغاز می شود؛ زمانی که قدرت های درونی و جادویی اش از سوی خانواده اش پس زده می شوند. پس از آن، او با تکیه بر نیروهای جادویی اش، تصمیم می گیرد که پنج الماس با پنج نیروی متفاوت را ساخته و همه ی آن نیروها و الماس ها را در گردنبندی به نام خورشید گرد هم آورد تا بوسیله ی آن قدرتی مافوق بشری را کامل کند. کیان به دنبال قدرت است و به پادشاهی «ری» می رسد؛ اما در راه رسیدن به این قدرت از جاسوسانی که در دستگاه حکومتی اش کار می کنند، غافل می ماند..