جایی از کسی شنیده بودیم که: «دو سه روزه کتاب بابارجب را تمام کرده ام ولی دلم نمیخواهد از فضای کتاب بیرون بیایم و کتابی دیگر را شروع کنم.» برای ما عجیب بود. در کتابخون کتاب را در دست گرفتیم و دقیقا همین حس و حال را تجربه کردیم. دلتان نمیخواهد از حال و هوای کتاب بیرون بیایید. کتاب بابا رجب را نسرین رجبپور نوشته است اما روایتی است از زندگی طوبی زرندی که همسری فداکار برای بابا رجب بوده. بابا رجب از جانبازان دفاع مقدس و نانوایی بسیجی بود که در دوران جنگ ایران و عراق در سال 1366 در منطقه هور عراق، بر اثر اصابت خمپاره زخمی شد و صورتش را از دست داد. وی بیش از 30 بار تحت عمل جراحی قرار گرفت.
اگر میخواهید کمی از حس و حال همسر یک رزمنده و جانباز دفاع مقدس را درک کنید این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم. شروع به خواندن کتاب کنید مدام با خودتان میگویید که سختی شرایط زندگی ما یک درصد سختی شرایط زندگی بابا رجب و همسرش و فرزندانشان نبوده و نیست. از طرفی اگر از خواندن روایتهای فانتزی درباره خانواده شهدا که این سالها روایج پیدا کرده خسته شدید و نیاز دارید تا یک روایت وافعی از دفاع مقدس بخوانید هم این کتاب را به شما توصیه میکنیم.
«نتوانستم همه حرفها را بزنم، زندگی با تو حاج آقا طعم نان و تنور داشت. داغ و تازه. الان هم که رفتی، انگار هستی، نرفتی. حسرت یک بوسه و بغل از بچهها در شما ماند. بچهها وقتی کوچک هم بودند، برای بوسیدنشان شک داشتید. یا ترسیدن بچهها شما را از گرمای بغل آنها محروم کرد یا برخورد نگاههای آنها به صورت. من برای همه دختران سرزمین ایران، صبر پای زندگیهای عاشقانهشان را از خدا میخواهم. زندگی یکی دو روز نیست. یک عمر است. این را هم من و شما ثابت کردیم. حاج آقا همین امروز هم با یاد تصویر صورت مبهم تو همه روز را شب و شب را روز میکنم. خدا از تو قبول کرد، از من هم قبول کند.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir