به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
10 ٪
۳۷۵٬۰۰۰
۳۳۳٬۸۰۰
تومان
افزودن به سبد خرید

کتاب‌های مشابه







کهکشان نیستی - داستانی براساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

شاید کمتر کتابی را بتوان یافت که با صورت داستانی جذاب و پرکشش، زندگی یکی از بزرگان مذهب شیعه را به رشته تحریر در آورد. خیلی از آدم ها در ذهنشان اینگونه فکر می‌کنند که بزرگان دین گوشه‌گیر بوده‌اند اما با خواندن کتاب کهکشان نیستی متوجه می شوید که بسیاری از آنها زندگی بسیار روشنی داشته‌اند و قدم‌های بزرگ و مهمی در این عرصه برداشته‌اند. کتاب کهکشان نیستی خواننده را با زندگی 81 ساله‌ی مردی بزرگ و عالم آشنا خواهد کرد اسم او را شنیده اید. این کتاب بر اساس زندگی آیت الله سید علی قاضی طباطبائی نوشته شده و روایتی است که زندگی او را به زیبایی تشریح می‌کند. نویسنده داستان را از دوران جوانی مرحوم قاضی و در سن 27 سالگی شروع کرده است. همه چیز از سفر آیت الله قاضی با سفر به نجف شروع می‌شود و تا پایان عمر پربرکت او را در بر می‌گیرد.

این اثر شامل 75 بخش است که هریک از آنها با آیه‌ای از قرآن آغاز می‌شود. اگر چه داستان ساخته‌ی ذهن نویسنده‌ است اما تلاش شده است تا این مستندات و وقایع حقیقی زندگی آیت الله قاضی طباطبائی حفظ شود و تصویر درستی از زندگی، دستاوردها و ارزش‌های بزرگ و مهم خلق شده توسط ایشان به مخاطبین نشان داده شود. در انتهای کتاب، بخش‌هایی تحت عنوان سفارش‌ها، دستورات و منابع و مستندات آورده شده است. این بخش‌ها به خواننده کمک زیادی در شناخت ایشان خواهد کرد.  

کتاب کهکشان نیستی به چه کسانی توصیه می شود؟

آیت الله سید علی قاضی طباطبائی از بزرگان و شخصیت‌های مهم مذهبی به شمار می‌آیند و در ردیف شخصیت‌هایی نظیر آیت الله بهجت و علامه طباطبائی قرار می‌گیرد. از این رو فراز و فرود زندگی او می‌تواند چراغ راه بسیاری از جوانان علاقمند به دین و بزرگان شیعه باشد. کهکشان نیستی را می‌توان رمانی مذهبی، تاریخی و مستند دانست و برای افرادی که به رمان‌های زندگی نامه علاقمندند، یا افرادی که دوست دارند شناخت عمیق‌تری بر روی بزرگان مذهبی ایران پیدا کنند، انتخاب بسیار مناسبی است.

در بخشی از کتاب کهکشان نیستی می‌خوانیم.

آدم مگر چه می خواهد؟ نانی و آبی و جایی برای خواب! اما گویا آدم ها معنای زندگی را نفهمیده بودند. نان بیشتر، آب بیشتر و جای بیشتر.  آدم هایی که هر روز از کنار حرم می‌گذشتند. هرکدام برای خود دنیایی ساخته بودند و در آن زندگی می‌کردند. چقدر عالمشان حقیر بود. وقتی به من می رسیدند، دست ته جیبشان می‌کردند و دنبال خرده فلس هایشان می‌گشتند؛ تازه اگر به این نتیجه می‌رسیدند که به گدایی آس و پاس چیزی ببخشند.

آن وقت ها معنای زندگی برایم فقط در نگاه به ردپای دیگران و چشم داشتن به دست آنها خلاصه می‌شد. وقتی آدم‌ها می‌آمدند. آسمان برای من رنگارنگ بود و وقتی نبودند. حتی اگر خورشید در بلندای خود قرار می‌داشت، همه جا تاریک به نظر می آمد. ابتدای محلة مشراق ، منتهی به ورودی باب شیخ طوسی ، جای بساط من بود ؛ زیرانداز پاره ای و لباسی کهنه. با متکایی رنگ و رورفته که کمک می‌کرد تا همان جا بساطم را پهن کنم و بخورم و بخوابم. احدی حق نداشت سلطنتم را تصاحب کند. گداهای دیگر می‌دانستند که نباید به مملکت من نزدیک شوند. اعتقاد داشتم گداهای بی مقدار تازه کار لایق محل های پر رفت و آمد نیستند.

به نظرم گدای نوپا باید کارش را از گوشه ای خلوت آغاز می‌کرد تا به درستی بیاموزد که گدا بودن آداب ویژه خودش را دارد. اگر گدا هستی، نباید به چیز دیگر فکر کنی. وقتی آدم ها دست در جیبشان می‌کنند، باید شروع کنی به دعا کردن برایشان. باید از او ممنون باشی که با دیگران فرق دارد و حاضر شده از خودش بگذرد و روزی رسان تو باشد.

با همه‌ی این اوصاف آدم‌ها با هم فرق داشتند. بسیاری که کمک می‌کردند، از من گداتر بودند. دست در جیبش می‌کرد و با مظلوم نمایی ادای گشتن به دنبال پول را در می‌آورد و در آخر با منت، خرده فلسی در کاسه می‌انداخت و راهش را می‌کشید و می‌رفت و از بادی که به غبغب داده بود، معلوم می‌شد در این فکر است که چه گلی به سر خود زده!

کتاب‌های مشابه