سیاوش : دلاوری که از کوه آتش گذشت "روزی "طوس"، "گیو" و "گودرز" با جمعی برای شكار رفته بودند. آنها شبهنگام با صدای زنی از خواب بیدار شدند. گیو به سوی صدا رفته و متوجه میشود عدهای از سربازان تركستان از مرز عبور كرده و قصد آزار زن را دارند. گیو، او را نجات داده و نزد بقیهی دوستان میبرد. آنان، زن را نزد كاووس برده و او میپذیرد به حرمسرای شاه وارد شود.حاصل ازدواج او و كاووس، پسری به نام "سیاوش" است. سیاوش كه از نظر زیبایی و قدرت جسمی بیمانند است، نزد رستم آداب و رسوم رزمی و شكار و زندگی را فرا میگیرد. او پس از مدتی نزد كاووس بازمیگردد ولی "سودابه"، همسر جوان كاووس، از او تقاضای ناروا میكند، سیاوش از خواستهی او را نمیپذیرد ولی سودابه با مكر و حیله سعی در نزدیك شدن به او دارد. پس از مدتی، سودابه از ترس آبرو نزد كاووس از سیاوش شكایت میكند، پس از مشورتهای بسیار قرار بر آن میشود آن دو از میان آتش بگذرند تا آتش، پاكی یا ناپاكی آنان را نشان دهد. سیاوش پذیرفته و از آتش میگذرد. شاه دستور اعدام سودابه را صادر میكند ولی با وساطت سیاوش از كشتن او صرفنظر میكند. پس از چندی سیاوش برای جنگ با سپاه توران میرود و در آنجا كشته میشود."