یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!
معرفی کتاب
از وقتی راپیتن شش ساله شده بود، پدرش هفتهای دو شب او را به باشگاه میبرد.پدرش سر پول با دوستانش بیلیارد بازی میکرد و راپیتن کنار آنها میماند و تماشایشان میکرد.اوایل مدام خوابش میرفت، اما وقتی بزرگتر شد دیگر تا آخر بازی بیدار میماند...