سالن یه خانه. میشل با عجله وارد می شود. نفسش بند آمده است. میشل: (بشاش) ناتالی! ناتالی! اینجایی؟ آهای! آهای!...ناتالی! اینجایی؟ آهای!آهای!...عزیزم... ناتالی از راه می رسد.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir