کتاب کافه ی خیابان گوته اثر حمیدرضا شاه آبادی رمان «کافهی خیابان گوته» نوشتهی «حمیدرضا شاهآبادی» است. این اثر ادامهی رمان «دیلماج» است و به داستان انتقام شخصی به نام کیانوش مستوفی از دشمنش میپردازد. به گفتهی نویسنده: «زمان وقوع اتفاقات این رمان بههمریخته است، اما اکثر اتفاقات در دورهی قاجار و پهلوی رخ میدهد و گریزی هم به بعد از انقلاب زده شده است. حوادث بعد از انقلاب در خارج از ایران اتفاق میافتد.» داستان اینگونه آغاز میشود: «خانوادههای خوشبخت کمابیش شبیه یکدیگرند، اما هر خانوادهی نگونبخت به نوعی نگونبخت است. در واقع نگونبختی یک شکل ندارد. مثلا خانوادهی کیانوش مستوفی که من اولین بار او را در فرانکفورت دیدم، نگونبختی خاص خودش را داشت یا بهتر بگویم هر کدام از اعضای این خانواده به شکل خاصی نگونبخت بود. اولین باری که کیانوش را دیدم در کافهی کوچکش در خیابان گوته، نزدیک راهآهن مرکزی فرانکفورت کار میکرد. پیراهن سفید پوشیده بود با شلوار سیاه و جلیقهی پشمی خاکستری که به هوای گرم تابستان نمیآمد. مثل بیشتر کافهدارهای آلمانی یک پیشبند سفید دور کمرش بود و رویش کیسهی چرمی سیاهی بسته بود که پول خردهایش را توی آن میریخت. رفته بودم سینما تا فیلم پستفطرتهای لعنتی آخرین ساختهی کوئنتین تارانتینو را ببینم...» حمیدرضا شاهآبادی (۱۳۴۶)، نویسنده و پژوهشگر معاصر است. او فارغالتحصیل رشتهی تاریخ است. «قبل از باران»، «دایره زنگی»، «دیلماج»، «لالایی برای دختر مرده»، «اعترافات غلامان»، «وقتی مژی گم شد»، «هیچکس جرئتش را ندارد»، «تاریخ آغازین فراماسونری در ایران»، «مقدمه بر ادبیات کودک»، «نهضت مشروطه»، «از آرمان تا واقعیت» و «در فقدان کودکی» از جمله آثار اوست. رمان کافهی خیابان گوته از سوی نشر «افق» منتشر شده و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.