بعد از گفتن این حرف ساکت میشود. من هم چیزی نمیگویم. هر دو میدانیم چیزی که گفت حقیقت دارد. بعد سارا بِث میگوید: «اون گیتار رو اون جا میبینی؟» و با دست به گیتار ششسیمی که بهعنوان دکور گوشهی اتاق گذاشته اشاره میکند. «من اون گیتار رو وقتیکه هنوز باهم بودیم گرفته بودم. میخواستم اون رو بهعنوان هدیهی فارغالتحصیلی بهت بدم. ولی درست همون موقع بود که تو من رو پیچوندی و دیگه نتونستم این رو بهت بدم.»
قلبم توی سینه بهخاطر احساسات سارا بِث فشرده میشود. خدایا! حتماً باید خیلی ناراحت شده باشد. میگویم: «خیلی متأسفم.» او سرش را تکان میدهد، انگار که بگوید این عذرخواهی خیلی کم و خیلی دیرهنگام است. میپرسد: «اون آهنگ قدیمی جاز به اسم "چرا من نه؟" یادت هست؟» سرم را تکان میدهم. آهنگ دربارهی دختری است که عاشق مردی شده که کل دنیا را به دنبال عشق جستجو میکند، غافل از دختر خانهی بغلی که هنوز در انتظار اوست...
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir