خیلی وقت پیش بود.به دلم افتاد رمانی بنویسم.ملت عشق.جرئت نکردم بنویسمش.زبانم لال شد.نوک قلمم کور.کفش آهنی پایم کردم.دنیا را گشتم.آدم هایی شناختم.قصه هایی جمع کردم.چندین بهار از آن بهار گذشته.کفش های آهنی سوراخ شده؛من اما هنوز خامم،هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی... مولانا خودش را ((خاموش))می نامید؛یعنی ساکت... .
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir