کتاب می شکنم در شکن زلف یار گره زلف یار این کتاب دربردارنده مجموعهای از نوشتههای داستانی کوتاه است که با نگاهی انتقادی به مسائل گوناگون اجتماع میپردازد. در یکی از داستانها میخوانیم: «در آن شب گرم تابستان، خسته از تلاشی سخت و مدام، هر چه کوشیدم خوابم نبرد. دیدار او خواب را که از من گرفته بود، هیچ... کشانده و برده بود مرا تا دوران طلایی و پرخاطره کودکی. آن روزها که بیخبر از غصّه بزرگترها، همنوای کودکان دیگر، طول کوچهها و خیابانها را گز میکردیم و میگفتیم: بارون میآد چر چر پشت خونه هاجر چه روزهای شاد و مفرحی! خاطره شیرین آنها، امروز نیز گرمابخش دل برنای ماست... راستی شما هم با دوران کودکی خود انسی دارید؟ یا هر از گاهی با مطالعه ادبیات کودکان و نوجوانان، پلی به عالم خردسالی خویش میزنید؟ اصلاً با چنین مقولهای در ایران و سایر نقاط جهان آشنایید؟ مثلاً فکر میکنید ممکن است کارتون «سیندرلا» ، بیانگر همان قصّه «ماه پیشونی» خودمان باشد؟! یا کارتون «بند انگشتی» برگرفته از قصّه «نخودی» که ما در فضای فرهنگی کشورمان آنها را ساخته و پرداختهایم؟! یا گمان میکنید «لویس استونسون»، نویسنده و شاعر مشهور، تمثیل زیبای «فیل در تاریکی» را که مولوی در مثنوی خویش به تصویر کشیده، دستمایه یکی از آثار ماندگار خود ساخته باشد؟ من هم مثل بسیاری از شما چنین گمانی نمیکردم؛ تا اینکه او را دیدم و از این باب دریچهای به رویم گشود.» سال 1381، شامگاه یک پنجشنبه تابستانی. تهران، خیابان آفریقا، یک پاساژ باحال سانتی مانتال. «لطفا حجاب اسلامی را رعایت فرمایید.» دخترکان جوان، لاک زده و مانیکور کرده، با هفت قلم آرایش و موهای افشان به ده ها مغازه برمی خورند که این تابلو بر روی در ورودی آنها ـ جایی که همه آن را ببینند ـ نصب شده است. توجهی به این نوشته کنند؟ اصلاً! اندکی از این زلف پریشان در پس روسری حریرآسای خویش پنهان کنند؟ ابدا! اگر اینان چنین کنند، تکلیف آنان چه می شود؟ آنان که آمده اند برای گره گشایی از زلف یار! معاشران گره از زلف یار بازکنید شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید بگذریم... برای غربت حافظ همین بس. همین که شب خوش قصه او شامگاه یک پنجشنبه تابستانی باشد در یک پاساژ با حال سانتی مانتال!
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir