کتاب من زنده ام هنوز و غزل فکر می کنم این کتاب دربرگیرندة بیست و هشت غزل از آخرین سرودههای بهمنی است با فضایی عاشقانه که گاه لابلای این اشعار، غزلهایی با موضوعاتی اجتماعی نیز دیده میشود. نکتة غافلگیرانه برای مخاطب همیشگی غزلهای بهمنی، دیگرگونه نوشتن و تغییر شکل سطربندی سنتی غزل در برخی از اشعار این مجموعه است. آن گونه که خود در مقدمه کتابش نوشته است که: «من به خوانش دیگران از شعرم، با دقت گوش سپاری میکنم و گاه خود نیز غزلهایم را با طنین خوانش آنها میخوانم. همین کافی است که فکر کنم [شاید] دیگران نیز دوست داشته باشند، طنین نوشتاری خوانشم را بدانند. در این مجموعه [با پوزش از دلبستگان ریختنویسی سنتی غزل] شکل خوانشی خودم را در تعدادی از غزلهای بیشتر گفتمانی ترسیم کردهام. با این اشارة لازم که این گونه نویسی را اول بار، زندهنام منوچهر نیستانی سرمشق غزل امروز کرد.» بهمنی در یکی از جلسات نقد و بررسی این کتاب به طنز، هدف از این گونه نویسی اشعارش را افزایش حجم غزلها برای رسیدن به تعداد صفحات قابل قبول یک کتاب عنوان کرده بود. البته این موضوع بعید هم نمیتواند باشد از اینرو که غزلهای یک صفحهای با چنین ریخت نوشتاری، گاه چهار صفحه از کتاب را دربرگرفتهاند. بهمنی همانگونه که در مقدمه گفته است، عموماً غزلهایی را که ساختاری گفت وگویی و مکالمهای دارند، به این سبک و سیاق نوشته است که نخستین غزل این مجموعه را با هم میخوانیم: سؤال کرد از آغاز سال تأسیسم / و خواست کودکیام را به شرح بنویسم نوشتم: از همة کودکی فقط مادرـ کمی به خاطر من هست و غربت خیسم به اخم گفت که: از نوجوانیات! [با مکث] نوشتم:آه... چه آسان فریفت ابلیسم اشاره کرد: جوانی! و تخت جمشیدِ ـ ـ مرا، دوباره به آتش کشید تاییسم نه، اعتراف نکردم خودش ولی فهمید که من هنوز غزل خوان آن چهل گیسم نگاه کرد به موی سفیدم و خندید و... بغضِ آینه در هم شکست تندیسم (صفحه 13 کتاب)
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir