یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!
معرفی کتاب
در دل هر داستان عاشقانه، حقیقتی پنهان است که گاه از خود عشق مهمتر میشود؛ حقیقتی درباره انتخاب، اجبار، رنج و امید. شیدا ایروانی در رمان سرنوشت شوم با نگاهی انسانی و روایتی پرکشش، به سراغ همین حقیقتها میرود. او جهانی را پیش روی خواننده میگذارد که در آن عشق و بیعشقی، خواستن و نخواستن، و آزادی و اجبار در هم تنیدهاند. این اثر، بیش از آنکه تنها یک روایت عاشقانه باشد، بازتابی از دغدغههای اجتماعی و روانی انسان معاصر است؛ دغدغههایی که هر کسی ممکن است در گوشهای از زندگی خود لمس کرده باشد.
کتاب سرنوشت شوم نوشته شیدا ایروانی، داستان زندگی دختری جوان را روایت میکند که در مسیر زندگیاش با انتخابهایی روبهرو میشود که نه بر اساس خواست دل، بلکه بر اثر فشار و تحمیل شکل گرفتهاند. نویسنده در این اثر، به موضوعاتی چون ازدواج بدون عشق، اجبارهای اجتماعی، و تضاد میان پسندیده شدن و نپسندیدن میپردازد و نشان میدهد که چگونه این شرایط میتوانند سرنوشت یک انسان را دگرگون کنند.
ایروانی با قلمی روان و توصیفهایی دقیق، فضایی میسازد که خواننده بهراحتی میتواند خود را در دل ماجرا تصور کند. او شخصیتهایی خلق کرده که هر یک نماینده بخشی از واقعیتهای اجتماعیاند؛ شخصیتهایی که در عین فردیت، بازتابی از تجربههای مشترک بسیاری از انسانها هستند. همین ویژگی باعث میشود که داستان سرنوشت شوم نه تنها یک روایت شخصی، بلکه متنی اجتماعی و قابلتعمیم باشد.
یکی از نقاط قوت این کتاب، پرداختن به موضوع ازدواج بهعنوان نهادی اجتماعی است. نویسنده نشان میدهد که چگونه ازدواج، اگر بدون عشق و انتخاب آزادانه شکل بگیرد، میتواند به منبعی از رنج و سرخوردگی بدل شود. او با نگاهی انتقادی، به تضاد میان ظاهر و باطن روابط انسانی میپردازد و نشان میدهد که پسندیده شدن در نگاه دیگران، لزوماً به معنای خوشبختی نیست.
از نظر سبک نگارش، کتاب با زبانی ساده و روان نوشته شده است. ایروانی از پیچیدگیهای زبانی پرهیز کرده و تلاش کرده است تا مفاهیم عمیق را با بیانی روشن و قابلفهم منتقل کند. همین ویژگی باعث میشود که کتاب برای طیف گستردهای از مخاطبان، از نوجوانان گرفته تا بزرگسالان، جذاب و خواندنی باشد.
این کتاب برای همه کسانی که به دنبال داستانی عاشقانه و در عین حال اندیشهبرانگیز هستند، انتخابی مناسب است. علاقهمندان به رمانهای اجتماعی و روانشناختی میتوانند در سرنوشت شوم تجربهای تازه بیابند. همچنین برای کسانی که به دنبال متنی الهامبخش برای اندیشیدن درباره انتخابهای زندگی، روابط انسانی و نقش جامعه در سرنوشت فردی هستند، این کتاب منبعی ارزشمند خواهد بود.
اما فراتر از این گروهها، سرنوشت شوم برای هر خوانندهای که میخواهد در دل یک داستان پرکشش، با پرسشهای بنیادین درباره عشق، آزادی و اجبار روبهرو شود، جذاب خواهد بود. این کتاب یادآور این حقیقت است که سرنوشت، همیشه نتیجه انتخابهای آزادانه نیست، بلکه گاه محصول شرایطی است که بر ما تحمیل میشوند.
کنار جاده ایستاده است و در سرمای زمستان به درون جاده خیره شده است.
دیگر توان ندارد.
هرکجا را که به فکرش می رسید گشته بود.
شاید بتواند همسرش را پیدا کند.
اما گویی او قطره آبی شده و در میان بیکران دریا گم شده بود.
به یاد حرفهای رعنا افتاد
که همیشه در خوشی و شادی به او میگفت:
عشقم من همیشه در کنارتم
اما اگر روزی به من خیانت کنی
میروم به جایی که هرگز نتوانی پیدایم کنی.
ناگهان احساس کردم سطلی آب یخ بر رویم خالی کردهاند.
دست و پایم یخ زد و سردردی عجیب گرفتم،
بغض راه گلویم را بسته بود.
کنترل حرکاتم را نداشتم.
به روبهرو خیره شدم.
بهنام نگاهی به رعنا انداخت و متوجه شد که او نگاهش میکند.
از دور با سر سلامی داد و در کمال تعجب لبخند زیبایی بر لبان رعنا دید
و او هم متقابلاً...
حمید با مهربانی دستی بر روی دوش رفیقش گذاشت.
نگاهی کوتاه به سمت رعنا انداخت و گفت:
«من زودتر از خودت فهمیدم که عاشق شدی دوست دوران کودکی من اما...