یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!
معرفی کتاب
کتاب «بیا مشهد»، زندگینامه و خاطرات دلانگیز شهید روحانی علی سیفی را به تصویر میکشد. این اثر با همت موسسه شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است و روایتگر یکی از شخصیتهای جراتمند و تاثیرگذار دوران دفاع مقدس است. او بهعنوان یک روحانی آگاه و با ایمان، نه تنها در میدان جنگ حضور داشت بلکه با رفتار و ایمانش، روحیهای قوی به رزمندگان میبخشید.
«بیا مشهد» به گونهای عمیق و زیبا زندگی شهید علی سیفی را به تصویر میکشد. کتاب در قالب خاطرات، بیانگر لحظات حساس و ژرف از دوران جنگ ایران و عراق است که در آن، علی سیفی با دلسوزی و ایثار خود به رزمندگان روحیه میبخشد. از جمله یکی از خاطراتی که در کتاب ذکر شده، صحنهای است که در ارتفاعات حسین آباد در سرمای کردستان، علی سیفی به شکل دلگرمکنندهای در کنار رزمندگان حضور دارد و با لبخند و رفتار محبتآمیزش، فضای معنوی و عاطفی را در بین رزمندگان ایجاد میکند. کتاب به ما نشان میدهد که روحانیون مانند علیرضا چگونه در خط مقدم جنگ نه تنها به عنوان یک رزمنده، بلکه به عنوان یک مقام معنوی و مرشد در کنار رزمندگان حضور داشته و با محبت و صمیمیتشان بر شدت مأموریتهای سخت غلبه میکردند. بنابراین، با هر ورق که ورق میزنید، شما نه تنها با روایت یک جنگ، بلکه با عواطف انسانی و ارزشهای اخلاقی șiهای آنان آشنا میشوید.
چرا باید این کتاب را خواند؟
خواندن «بیا مشهد» به شما این امکان را میدهد که با شخصیت و روحیه منحصر به فرد شهید علی سیفی آشنا شوید. این کتاب بهویژه برای آنهایی که به تاریخ دفاع مقدس و شخصیتهای تاثیرگذار در این عرصه علاقهمندند، یک منبع غنی و شیرین است. روایتهای عاطفی و صمیمانه شهید سیفی، به شما کمک میکند تا از نزدیک با دلمشغولیها و احساسات رزمندگان در طول جنگ آشنا شوید و از الگوهای ایمان و اخلاص آنها درس بگیرید.
در این کتاب، با عمیقترین لحظات انسانی و معنوی روبرو میشوید؛ لحظاتی که امید و روحیه را در دلهای خسته و رزمندهها زنده میکند.
کتاب «بیا مشهد» به تمامی علاقهمندان به تاریخ دفاع مقدس، جوانان، دانشجویان و افرادی که به دنبال الهام و ارزشهای انسانی هستند، پیشنهاد میشود. همچنین افرادی که با گرایش به معنویت و روحانیت، به دنبال کسب تجربهها و درسهای زندگی هستند، میتوانند از این کتاب بهرهمند شوند. در نهایت، این اثر میتواند به خانوادهها و نسل جوانی که تمایل دارند با فرهنگ ایثار و شهادت آشنا شوند، پیشنهاد شود تا با مطالعه آن، افکار و ارزشهای شهدا را در زندگی روزمره خود نهادینه کنند.
یادم هست در ارتفاعات حسین آباد بود. دشمن بالای کوه مسقر بود، ماهم پایین کوه، خوابیده و درازکش تو برفها و یخ زده بودیم. در آن سرمای کردستان، وقتی دست میزدیم به لباس خودمان عین تخته صدا میکرد، از شدت سرما خشک شده بود! بعد شهید سیفی موقعی که ما درازکش بودیم، ایشان خیلی عادی راه میرفت! میگفتیم: حاجی بشین میزنند. اما گوش نمیداد، آخر سر بهش گفتیم: حالا که راه میری، برو اونطرف راه برو تا حداقل ما رو نزنند. حاجی میرفت و میآمد و به بچهها نیرو میداد، آخه بچهها کُپ کرده بودند. نماز جماعتهای باحالی داشت. وقتی که اذان و اقامه گفتنش تمام میشد شروع میکرد به خواندن دعای قبل نماز، بچهها چشمشان را میبستند و شروع به گریه میکردند و با حالت گریان تکبیر را میگفتند. این تأثیر نفس و حال این شهید بزرگوار بود. بنده تا حالا چنین نماز جماعتی ندیدم. بچههای رزمنده با علی خیلی انس داشتند. جذبه علی در اخمش نبود، بلکه لبخندش بود که جذب میکرد. او بسیار خوش رفتار بود. تو هرجاکه لازم بود حضور داشت. اگه توی تخریب نیاز بود میرفت، یا اگه نیاز به غواص، اطلاعاتی و ... بود حتماً میرفت.