کتاب مراتب ظهور فلسفه سیاست در تمدن اسلامی : طبقه بندی متون و فلسفه تاریخ سیاست در اسلام و ایران «تمدن اسلامی» و جست وجو در «جوهره سیاست مقدس آن» با رویکردی فلسفی، از دغدغه های دکتر موسی نجفی است. او دکتر در رشته فلسفه سیاسی و مدیر گروه اندیشه سیاسی اسلام در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. در حال حاضر، بحث های تمدن اسلامی در دنیای اسلام، بحث های اصلی و محوری است. بعضی از فرهنگ ها ممکن است تا مرحله نظام سازی هم جلو بروند، ولی تمدن ندارند. درصورتی که ما غیر از اینکه در مرحله نظام سازی هستیم، یک نظام دینی و اسلامی هم داریم؛ از این رو، با بعضی از کشورها که لااقل در اسم مشترک هستیم ــ مثل پاکستان، عربستان و اخیرا افغانستان ــ تفاوت ماهوی داریم. بنابراین، اگر نظام ما تمام عیار اسلامی شود ولی ذیل تمدن غربی واقع شویم، باز هم یک احساس کمبود و سرخوردگی خواهیم داشت و درنهایت دچار نوعی مقهوریت می شویم. آنچه غربیان، به ویژه مستشرقان، از تمدن اسلامی به آن توجه دارند، در دو حوزه است: یکی بحث دانش هایی که مسلمانان در زمینه نجوم، جغرافیا، تاریخ داشته اند که یا مؤسس آن بودند و یا در بالندگی و رشد آن نقش داشته اند و بخش دیگر در زمینه کاربرد هنر و معماری در ساخت مساجد و معابد. هرچند این دو شاخص برای مسلمانان افتخارآفرین است، به نحوی به حوزه تاریخ تعلق دارد. حال این سؤال پیش می آید که برای دنیای امروز چه ارمغانی داریم. به نظر ما، زمانی که شریعت اسلام تأسیس شد، توانست نظام های سیاسی و اجتماعی بزرگی ایجاد کند که معلول آن نظام ها، هنر، معماری و علوم بوده است. ما به عنوان مسلمانان شیعه مذهب، ازلحاظ فکری و ارزشی هیچ گاه با آن قدرت هایی که در سده های اول تاریخ اسلام حاکم بودند، موافق نیستیم و اساس اسلام را اینها نمی دانیم. به هرحال، از شریعت اسلامی، نوعی تفکر اجتماعی و سیاسی متولد می شود که حرف مهم و جدیدی دارد. آن جوهره، یک چیز اصیلی است ــ مخصوصا برای شیعیان ــ که با آن، به راحتی می توانیم دوره خلافت و سلطنت را از اصل تمدن و فرهنگ جدا کنیم. شاید تفکیک این مسئله در اهل سنت مشکل باشد؛ ولی برای ما که به امامت معتقدیم، به آسانی صورت می گیرد. ما به راحتی می توانیم تمدن اسلامی را از قدرت حاکمه آن جدا کنیم. ملت ایران یک فرهنگ چند هزار ساله و قبل از اسلام هم در زمان ساسانیان، هخامنشیان، اشکانیان و سلوکیان، تمدن های بزرگ داشته و به قول برخی باستان شناسان، ایران، بهشت باستان شناسی و تاریخ کهن است و از این جنبه مثل چین، هندوستان و بین النهرین، جزو کشورهای پرسابقه است. این کشور تمدن خیز و تمدن زا زمانی که با فرهنگ اسلامی مواجه شد، به واسطه دین، جهش فوق العاده ای کرد که این جهش در محورهای هنر، معماری و دانش نمود یافت. ازنظر تأثیر فلسفه سیاست اسلامی در تاریخ ایران، با دو برش مهم مواجهیم: یکی از صدر اسلام تا دوران صفویه که خود به دو دوره قبل و بعد از خلافت که ایرانیان بیشتر سنی مذهب بودند، تقسیم می شود؛ دیگری، از دوره صفویه به بعد که فضای جدیدی بر ایران حاکم می شود و ایرانیان به مذهب شیعه گرایش پیدا می کنند و تمدن اسلامی و فلسفه سیاست معنی خاصی می یابد. در بررسی ای که در زمینه سیاست نویسی در متون این 14 قرن به عمل آوردم، دریافتم که برخلاف اظهارات مستشرقان و یا محققان سکولار درباره اندیشه های اسلام، متون اسلامی در این عرصه ها غنی است و این متون را می توان به ده گروه تقسیم کرد. ــ اولاً متون است که از آن فلسفه سیاست در می آید، نه فلسفه سیاسی. فلسفه سیاست، اعم از فلسفه سیاسی است و همه سیاست اندیشان مسلمان ایرانی را شامل می شود. ثانیا متون از جنبه های کمی و کیفی بسیار متنوع هستند و ما با گروه بزرگی از متون در شاخه های مختلف که در آنها درباره سیاست بحث شده است، مواجهیم. مستشرقان و طرفداران حوزه های سیاست اندیش غرب راجع به اسلام، متون اسلامی در زمینه سیاست را معمولاً به سه گروه تقسیم می کنند: فلسفه سیاسی، شریعت نامه نویسان و متونی که در مورد سیاست از فارابی شروع می شود و تحت تأثیر مکاتب فلسفه های یونان و غربی است و از خود اصالت زیادی ندارد. شریعت نامه نویسان نیز معتقدند توجیه گران مشروعیت، بخش قدرت حاکمه به وسیله احادیث و قرآن هستند. سومین گروه یعنی سیاست نامه نویسان نیز در پی آن بودند که کارآمدی نظام سیاسی را بیشتر کنند؛ لذا حاصل کار این گروه از محققان مغرب زمین و یا مستشرقان این شد که در اسلام هر سه دسته متونی که متکفل بحث سیاسی اند، در خدمت قدرت هستند و این نتیجه گیری خوبی نیست. اینکه ما در زمینه فلسفه های سیاسی فقط تابع قدرت های حاکمه زمان بودیم، نتایج خیلی بدی برای فرهنگ ما به دنبال دارد. این امر نشان می دهد که ما واجد انسان های آزاده و اندیشمندی نبوده ایم که در زمینه سیاست، افکار مستقل و عمیقی داشته باشند؛ از این رو، در دنیای امروز که مکاتب و نظام های سیاسی به ما هجوم آورده اند و ما باید نسبت خودمان را با آنها مشخص کنیم، چنین امری به مثابه نداشتن عقبه و حکم تاریخی است. لذا طبقه بندی شروع کردم و سه دسته فلسفه سیاسی، شریعت نامه نویسی و سیاست نامه نویسی را اصل قرار دادم. هفت گروه دیگر هم وجود دارد؛ مثل گروه متون عرفانی که گاهی هم سیاسی بوده است، به طور مثال، سلسله صفویه که از صوفیه شروع شد و به تعبیری، صفویان از تخت ارشاد به تخت سلطنت رسیدند و با عرفان و بحث های صوفیانه حکومت را به دست گرفتند. اینها نه فیلسوف بودند نه فقیه و نه عامل دربار و حکومت؛ بلکه قلدرانی بودند که توانستند از این راه به تخت سلطنت برسند. ما متون ادبی بسیار غنی داریم که در مورد سیاست نوشته شده اند ولی می توان از آنها مباحث سیاسی بسیار عمیقی استنباط کرد نظیر گلستان سعدی و آثار مولوی و فردوسی. همچنین، متون کلامی ما برای شیعیان، مباحث کلامی امامت علیه خلافت بوده است