کتاب «والدن» اثر هنری دیوید ثورو، یک شاهکار ادبی آمریکایی است که بیش از یک کتاب، یک آزمایش اجتماعی و سفری معنوی برای کشف خویشتن محسوب میشود. این اثر که در سال 1854 منتشر شد، حاصل دو سال و دو ماه و دو روز عزلتنشینی ثورو در کلبهای دستساز در نزدیکی دریاچه والدن در جنگلهای اطراف کنکورد، ماساچوست است. او این زندگی ساده و خودکفا را در زمینی متعلق به دوست و مربیاش، رالف والدو امرسون، تجربه کرد. هدف ثورو نه گوشهنشینی کامل، بلکه جدا شدن از جامعه برای دستیابی به درکی عینیتر از آن بود. او به دنبال یافتن پاسخ این سؤال بود که آیا میتوان با حذف تجملات و سادهزیستی مطلق، نه تنها زنده ماند، بلکه شکوفا شد. «والدن» نه تنها روایتی از این تجربه، بلکه مجموعهای از تأملات فلسفی، طنز و راهنمایی برای اعتماد به نفس و بازگشت به طبیعت انسان است.
«والدن؛ یا زندگی در جنگل» نام کامل این اثر است. ثورو که متولد کنکورد، ماساچوست بود و بیشتر عمر خود را در همانجا گذراند، فارغالتحصیل دانشگاه هاروارد و از پیروان فلسفه تعالیگرایی بود. این کتاب در بستر انقلاب صنعتی و گسترش مدرنیزاسیون نوشته شد و به نوعی، بزرگترین نافرمانی مدنی در برابر جریان زندگی مدرن محسوب میشود. ثورو در این اثر، ماجرای زندگی خود در کلبهای ساده را روایت میکند که به گفته خودش، یک مایل از هر همسایهای دور بود، اما نه آنقدر که از تمدن و مردم کاملاً جدا بماند. او به طور منظم بازدیدکنندگانی داشت و خودش نیز به شهر سر میزد. این «آزمایش» در واقع تلاشی برای فرار از «تمدن بیش از حد» و جستجوی «چیزی خام» و «لذت وحشیانه» بیابان بود. او زمان قابل توجهی را به مطالعه و نگارش گذراند و طی ده سال، هشت پیشنویس مختلف برای این کتاب تهیه کرد. «والدن» در زمان انتشار اولیه خود در سال 1854 با موفقیت متوسطی روبرو شد، اما با گذشت زمان، به عنوان یکی از شاهکارهای ادبی آمریکا شناخته شد. این کتاب از جنبههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و معنوی مورد بررسی قرار گرفته و در عمل، رویهای خلاف جهت زندگی مدرن را به تصویر کشیده است. ثورو در این کتاب، دیدگاه عمومی را نقد کرده و مواهب زندگی مدرن را بیشتر یک «وبال» میداند تا یک پیشرفت. او معتقد است که تمدن غربی، ملتها را پس از تماس با آن دچار احساس فقر میکند. فصلهای «والدن» به گونهای طراحی شدهاند که خواننده را در این سفر معنوی و فکری همراهی کنند. از فصل «اقتصاد» که برنامه زندگی ساده ثورو را شرح میدهد، تا فصل «کجا زندگی میکردم و برای چه زندگی میکردم؟» که دغدغههای او را آشکار میسازد. فصلهایی مانند «خواندن»، «اصوات»، «تنهایی»، «میهمانان»، «مزرعه لوبیا»، «دهکده»، «قوانین متعالیتر»، «همسایگانی از وحوش» و «بهار» همگی حاصل تجربه و فلسفهورزی عمیق ثورو هستند. «نتیجهگیری» نیز فصلی تفکربرانگیز است که چکیده اندیشههای او را در بر میگیرد.
چرا باید این کتاب را خواند؟
دعوتی به بازگشت به خویشتن و طبیعت: ثورو در این کتاب بر اهمیت تهذیب نفس، احترام به غرایز و نیازهای بنیادین انسان تاکید میکند. او به خوانندگانش یادآوری میکند که ما برای زندگی کار میکنیم، نه برای کار دیوانهوار. این کتاب نمونهای عملی از چگونگی زیستن با حداقل امکانات و اتکا به داشتههای شخصی را ارائه میدهد . ثورو نشان میدهد که سادگی میتواند راهی برای شادتر بودن باشد. «والدن» ظرفیت انسان را در بردباری، اعتماد به خود و استقلال از جریانهای مسلط میسنجد. تجربیات و اندیشههای ثورو در این کتاب، بسیاری را به بازاندیشی و نگاهی نو به خود و زندگی دعوت کرده است. این اثر در طول بیش از 160 سال گذشته، الهامبخش بسیاری از اندیشمندان و فعالان اجتماعی از جمله تولستوی، گاندی و مارتین لوترکینگ بوده است. کتاب علاوه بر جنبههای عملی، به بررسی عمیق اندیشههای فلسفی ثورو میپردازد و قوانین متعالیتری را برای ارتقای انسانیت معرفی میکند. این کتاب فرصتی برای آشنایی با زندگی و اندیشه یکی از مهمترین چهرههای فلسفه آمریکایی و طبیعتگرایی است.
این کتاب منبعی غنی برای درک عمیقتر فلسفه تعالیگرایی و اندیشههای هنری دیوید ثورو است. افرادی که به دنبال آرامش، خودشناسی، تهذیب نفس و تقویت ایمان هستند، از این کتاب الهام خواهند گرفت. کسانی که به دنبال راهی برای کاهش تجملات، رهایی از مصرفگرایی و تجربه زندگی خودکفا هستند، «والدن» را راهنمایی ارزشمند خواهند یافت. کسانی که به دنبال راهی برای کاهش تجملات، رهایی از مصرفگرایی و تجربه زندگی خودکفا هستند، «والدن» را راهنمایی ارزشمند خواهند یافت. این کتاب یک گزارش زنده از تجربه زیسته یک فیلسوف در طبیعت است. اندیشههای ثورو در این کتاب و به خصوص در کتاب دیگرش «نافرمانی مدنی» ، الهامبخش بسیاری از مبارزات مدنی و تلاشها برای تغییر بوده است.
آن که این صفحات، و یا بخش عمدهای از آنها را مینوشتم، در بیشه، یک مایل دورتر از هر همسایهای، تنها میزیستم؛ در خانهای که خود بر ساحل دریاچه والدن در کنکورد ماساچوست ساخته بودم، و معاشم از دسترنج خویش بود. من در آنجا دو سال و دو ماه به سر بردم. اینک از نو غریبهای در زندگی متمدنم... من جوانهایی را میبینم، همشهریانم، که بخت ناموافق برایشان کشتزار، خانه، طویله، گله و وسایل زراعت به ارث گذاشته است؛ چیزهایی که راحت به دست میآیند، ولی به راحتی نمیتوان از دستشان خلاص شد. آنان بهتر بود که در مرغزار باز به دنیا میآمدند و از سینه گرگی شیر میخوردند، شاید با چشمانی بیناتر میدیدند که به رنج بردن در کدامین مزرعه محکوم شدهاند. چه کسی آنها را برده خاک کرد؟ چرا آنان باید شصت جریب خاکشان را بخورند درحالی که انسان محکوم به خوردن یک پک خاک بیشتر نیست؟ چرا آنان باید از روزی که به دنیا میآیند به کندن گورشان مشغول شوند؟ من گاهی تعجب میکنم که ما تا چه حد میتوانیم - تقریباً باید بگویم ۔ احمق باشیم که سرگرم صورتی ناهنجار، اما تاحدودی بیگانه از رقیت، که بردگی سیاهان نامیده میشود، شویم؛ در حالی که این همه ارباب زیرک و آب زیرکاه وجود دارند که هم شمال و هم جنوب را برده خود کردهاند. خیلی سخت است که آدمی یک برده ران جنوبی بالای سر خود داشته باشد، ولی از آن سختتر نوع شمالی آن است، و باز سختتر این است که خود برده ران خویش شوید. سخن از معنویت آدمی! ؟ به آن گاریچی که در جاده میرود نگاه کنید؛ روز و شب در راه بازار است. آیا معنویتی به او خطور میکند؟ حال آنکه عالیترین مسئولیت او بیشتر از علف و آب دادن به اسبهایش نیست.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir