کتاب شب و قلندر رمان«شب و قلندر» نوشته منیژه آرمین، نگاهی به تاریخ معاصر ایران دارد که در پوششی از افسانه و واقعیت روایت می شود. ماجراهای رمان پیرامون شخصیتی به نام کاکا افراسیاب شکل گرفته که در ابتدا در صف یاغی ها قرار دارد، اما در پایان به گروه مبارزان می پیوند. به نظر می رسد چنین بستر و ساختاری برای یک رمان امروزی با پس زمینه های تاریخی از آن روی انتخاب شده است که نویسنده بتواند در طول روایت از تازگی طرح داستانی خود دفاع کند. البته هر طرح و ساختار کهنه ای را می توان به زبان تازه ای روایت کرد. اما آیا منیژه آرمین توانسته از عهده چنین کاری بر آید یا نه؟ به نظر می رسد طرح اولیه داستان شب و قلندر از انسجام لازم برای یک اثر ادبی امروز با رویکردهای تاریخی برخوردار نیست. بنا بر این نمی توان انتظار داشت که این اثر با در پایان به رمان امروزی با پس زمینه های تاریخی تبدیل شود. در این گونه آثار قبل از هر چیزی نویسنده باید به این قطعیت برسد که برای چه نوع مخاطبی داستان می نویسد و در کارش په مواردی باید برجسته بشود. چرا که امروزه در هر اثر ادبی، پویایی متن از ملزومات اولیه آن اثر محسوب می شود. پس لازم است هر حرکتی که در آینده به گسترش این پویایی خواهد انجامید، از همان ابتدا غیر ساکن بودن بودن خود را به رخ بکشد. اگر از این منظر بخواهیم به رمان شب و قلندر نگاه بکنیم، اولین حرکت در این اثر یک تحول و حرکت ذهنی است؛ شخصیت افراسیاب بر روی قالیچه ای که توسط راهزنان همدست او به زور از کاروانیان به مصیبت گرفتار آمده گرفته شده، عکس زنی را می بیند که باعث تحول روحی او می شود. از همین لحظه، افراسیاب با دیدن عکس آن زن، موقعیت کنونی خود را فراموش می کند. رمان در صفحه های ابتدایی با دیالوگ های زن درون قالیچه، از شکل واقع گرایانه خارج و به دنیای فرا واقعی وارد می شود. فصل های ابتدایی رمان در همین حال و هوا سپری می شود، اما رفته رفته باز همان رویکرد سطرهای ابتدایی به سراغ رمان می آید و این مسئله باعث به هم ریختگی یکدستی اثر می شود. داستان که در ابتدا به شدت واقعی به نظر می رسد با غنیمت گرفته شدن یک قالیچه از سوی راهزنان از کاروانیان، شکل ذهنی و افسانه ای به خود می گیرد. زن نقش بسته روی قالیچه زبان باز می کند و حرف می زند و اتفاقاً حرف هایی می زند که«کاکا افراسیاب» را از این روی به آن رو می کند. تنها توجیه قابل قبول این است که نویسنده ادعا می کند آن زن روی قالیچه، وجدان خفته مرد یاغی(افراسیاب) است. اما این نگاه نویسند هم به طور کامل در داستان پیگیری نمی شود. اتفاقی که باعث تحول روحی شخصیت اصلی داستان شده و در قسمت های اولیه رمان به وقوع پیوسته و می تواند به عنوان یکی از ستون های اصلی داستان محسوب شود، در فصل های بعدی از سوی نویسنده به فراموشی سپرده می شود و کمتر از بخش های دیگر مورد توجه نویسنده قرار می گیرد. اگر نویسنده در این بخش نتواند با مخاطب ارتباط لازم را برقرار کند، در بخش های بعدی این ارتباط به سختی برقرار می شود. چرا که اگر مخاطب در همان فصل های اولیه نتواند با شخصیتی ارتباط برقرار کند، در فصل های بعدی این کار با دشواری های متعددی مواجه خواهد شد. بنا بر این، فصل های اولیه رمان را اگر به منزله پی یک ساختمان در نظر بگیریم، برای تبدیل شدن به یک بناهای مستحکم و باشکوه به معماری دقیق و حساب شده نیاز دارد تا هماهنگی و انسجام در بخش های مختلف آن به وجود بیاید. در ادامه، کاکا افراسیاب از اقامتگاه چندین ساله خود در دل کوه ها دست می کشد و قالیچه زیر بغل به دنبال گمشده خود راه می افتد. این سفر جنبه مکاشفه ای دارد، چون کاکا افراسیاب مرحله به مرحله به نقطه مورد نظر و آرمانی خود نزدیک تر می شود. در این فصل ها هم رویکرد افسانه ای رمان بر جنبه های واقعی گرایانه آن غلبه دارد. هفت خوان های افسانه ای بر سرراه کاکا افراسیاب گشوده می شود، اما همان طور که از ساختار این نوع قصه ها بر می آید، شخصیت اصلی قصه از این مراحل به سلامتی می گذرد. این فصل های میانی تا حدود زیادی از حجم رمان را به خود اختصاص داده اند. تا این جای رمان کا کا افراسیاب یک شخصیت تقریباً افسانه ای است، اما با گذر از این مرحله به فصل تازه ای از زندگی و تکامل شخصیتی خود نزدیک می شود و آن گره خوردن شخصیت افسانه ای وی با تاریخ معاصر ایران است. در ابتدا شخصیت های فرعی که تشابه نامی با حاکمان شهرهای مختلف ایران مثل شیراز، اصفهان و تهران در دوره تاریخی قاجار دارند، وارد رمان می شوند. مثل«میرزا جعفر» و«حاج آقا نورالله» و رفته رفته این شخصیت های حاشیه ای قصه تبدیل به مردان صاحب نام در دوره زمامداری حاکمان قاجار می شوند. کسانی مثل صمصام السلطنه، ضرغام السطنه، سردار اسعد و سرانجام محمد علی شاه قاجار هم به یکی از شخصیت های مطرح رمان شب و قلندر تبدیل می شود. به بیان دیگر، یک اثر ادبی که در فصل های ابتدایی با رویکرد افسانه ای شکل گرفته بود، سرانجام به یک متن داستانی با پس زمینه های مستند تاریخی تبدیل می شود. بخش های پایان رمان از حالت داستانی و تخیلی خارج و بیشتر به برش های تاریخی گزینش شده از تاریخ معاصر ایران نزدیک می شود:«...با شتاب کاغذ و روزنامه هایی که زیر میز بود را زیر و رو کرد، بعد روزنامه ای را روی زمین پهن کرد و گفت:«ملاحظه بفرمائید! در همین روزنامه مطلب می نوشت. همه نویسنده های این روزنامه را به زندان برده اند، جهانگیرخان صور اسرافیل را هم همراه میرزا یحیی، مدیر روح القدس و خیلی از آزادی خواهان دیگررا در باغشاه اعدام کرده اند.» بعد با نفرت ادامه داد:« این محمدعلی شاه خبیث.» ( ص 263) داستانی که منیژه آرمین خلق می کند، در مرز میان سه رویکرد؛ واقعیت، افسانه و تاریخ در نوسان است و به هیچ یک از این سه رویکرد به طور کامل گرایش ندارد. نویسنده در یادداشت ابتدایی کتاب آورده است:«شب و قلند یکی از چهار رمانی است که به چهار دوره مهم تاریخ معاصر نظر داشته است. اگر چه برای نوشتن این رمان ها، پژوهش و تحقیق فراوانی در مورد تاریخ و وقایع تاریخ معاصر از وجوه و دیدگاههای مختلف شده است، ادعایی در شناخت و تحلیل ابهامات تاریخ معاصر در میان نیست. رمان شیوه خود را دارد و تاریخ ، بهانه ای است برای کشف هویت انسان...» به هر حال، قضاوت اصلی درباره رمان شب و قلندر با خوانندگان آن است.