ایرج پزشکزاد ماهرانه در کتاب دایی جان ناپلئون بازنمایی از افکار ایرانیان آن زمان به تصویر کشیده است. سه خانوادهٔ ایرانی در سال 1318 که زیر سلطهٔ دایی جان ناپلئون هستند و همهٔ آنها دچار این توهماند که همه چیز زیر سر انگلیسیهاست. در این میان عشق راوی داستان به دخترعمویش، لیلی، ماجرای جدیدی برای این خانوادهها رقم میزند. مجموعهای تلویزیونی به همین نام در ایران به کارگردانی ناصر تقوایی ساخته شد و محبوبیت زیادی پیدا کرد. بسیاری رمان دایی جان ناپلئون را بهعنوان بهترین کتاب طنز ایرانی معاصر میشناسند.
«خدایا، نکند عاشق لیلی شدهام.» این جملات را کسی میگوید که شخصیت راوی دایی جان ناپلئون است؛ کسی که در یک خانوادهٔ بزرگ، تحت سلطه مردسالارانه و پارانوئیدی، دایی جان ناپلئون به سر میبرد.
تسلسل موقعیتهای مضحک و دیالوگهای خندهآور که نویسنده بهوفور از آنها بهره برده است، خواننده را به یاد گوگول و «خنده در میان اشکهای نامرئی» او میاندازد و این، نهتنها بهخاطر آن است که مثلاً جنجال منازعه خانوادگی بر سر یک «صدای مشکوک»، شباهتی به خصومت جاودانه میان ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ دارد، بلکه در این رمان عوامل بسیار دیگری یادآور این جمله پایان داستان گوگول است که: «آقایان، زندگی در این دنیا چه ملالانگیز است!».
«خدایا، نکند عاشق لیلی شدهام.» این جملات را کسی میگوید که شخصیت راوی دایی جان ناپلئون است؛ کسی که در یک خانوادهٔ بزرگ، تحت سلطه مردسالارانه و پارانوئیدی، دایی جان ناپلئون به سر میبرد.
وجود چنین رمانی در ادبیات ایران، به حد اعلی کمیک و مبتکرانه، مملو از شخصیتهای بهیادماندنی در کشاکش زد و خوردهای مضحک ممکن است خوانندۀ غربی را که عادت کرده با شنیدن نام ایران به یاد صحنههای جدی بیفتد، دچار شگفتی کند. حالآنکه در خود ایران این رمان شاید شناختهترین و محبوبترین داستانی باشد که پس از جنگ جهانیِ دوم در این کشور نوشته شده است.
(از مقدمۀ ایرانشناس، پروفسور دیک دیویس، در ترجمۀ انگلیسی)
لیلی و مجنون مرگومیر، شیرین و فرهاد مرگومیر، رومئو و ژولیت مرگومیر، پل و ورژینی مرگومیر، آن پاورقی عاشقانه مرگومیر. خدایا نکند واقعاً عاشق شده باشم و من هم بمیرم؟ بخصوص آنوقتها مرگومیر بین بچهها قبل از سن رشد زیاد بود. گاهی میشنیدم که در مجالس تعداد بچههایی را که خانمها زائیده بود و تعدادی از آنها که زنده مانده بودند میشمردند، اما ناگهان برق امیدی در خاطرم درخشید: امیرارسلان نامدار که قصهاش را بارها شنیده بودیم و خوانده بودیم. فقط امیرارسلان به کام دل رسیده بود.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir