کتاب «کرگدن» یکی از برجستهترین نمایشنامههای قرن بیستم است که توسط اوژن یونسکو نوشته شده است. این اثر در قالب طنزی تلخ، داستانی منحصربهفرد را روایت میکند که در آن ساکنین یک شهر کوچک در فرانسه بهتدریج و به شکلی سمبولیک به کرگدن تبدیل میشوند. تنها شخصیت اصلی یعنی برنژه، در مقابل این دگرگونی جمعی مقاومت میکند و سعی دارد هویت انسانی خود را حفظ کند. «کرگدن» نمایشنامهای است که پس از خواندنش، نگاه شما به انسان و جامعه به هیچوجه مانند قبل نخواهد بود.
«کرگدن» نمایشی در سه پرده است که هر کدام صحنهای از هجوم کرگدنها به شهر و تبدیل تدریجی انسانها به موجودات غریزی و بیاحساس را به تصویر میکشد. این داستان استعارهای است عمیق از وضعیت اجتماعی و روانی انسانها در دنیایی که پر از فشارهای اجتماعی، تظاهر و از دست دادن اصالت است. کرگدن شدن در این نمایشنامه نمادی است از تسلیم شدن به تمایلات حیوانی مانند خشونت، حرص و شهوت، و نشانهای از از دست رفتن ارزشهای انسانی. یونسکو با دقت نشان میدهد که انسانها ممکن است در برابر چنین تغییراتی مقاومت نکنند و صرفاً با خواست و اراده خود میتوانند دوباره به جایگاه انسانی خود بازگردند، هیچ اجباری در این مسیر وجود ندارد و زورگویی بیثمر است.
کتاب «کرگدن» برای کسانی مناسب است که به دنبال درک عمیقتر از وضعیت انسان در دنیای امروز هستند، به فلسفه و تفکر اجتماعی علاقه دارند و میخواهند در قالب یک نمایشنامه قدرتمند تجربهای متفاوت و تاثیرگذار داشته باشند. این اثر برای دانشجویان رشتههای ادبیات، فلسفه، جامعهشناسی و روانشناسی و نیز کسانی که به دنبال آشنایی با ادبیات نمایشنامههای نوآورانه قرن بیستم هستند، یک منبع ارزشمند و خواندنی است. همچنین برای خوانندگانی که از داستانهای طنز تلخ و معناگرا لذت میبرند، بیگمان انتخابی جذاب خواهد بود.
وقتی پرده بالا میرود ژان بر تختش خوابیده. چیزی روی خودش کشیده و پشتش به تماشاچی است. سرفهاش را میشنویم. پس از چند لحظه برانژه را میبینیم که ظاهر میشود. از آخرین پلههای پلکان بالا میآید در میزند ژان جواب نمیدهد برانژه از نو در میزند. - برانژه ژان! (از نو در میزند.) ژان! (در آخر پاگرد پلکان باز میشود و پیرمردی ریزهای با ریش سفید ظاهر میشود.) - پیرمرد ریزه چه خبر است؟ - برانژه آمدهام آقای ژان را ببینم. ژان، دوستم را. - پیرمرد ریزه خیال کردم کسی برای من در میزند. آخر من هم اسمم ژان است. پس برای کسی دیگر است. - صدای زن پیرمرد (از ته اتاق) با ما کار داشتید؟ - پیرمرد ریزه (برمیگردد بهطرف زنش، که ما نمیبینیمش.) نه. با آن یکی. - برانژه (در میزند.) ژان. - پیرمرد ریزه ندیدم که از خانه دربیاید. دیشب دیدمش. حالش سرجا نبود. - برانژه میدانم چرا. تقصیر من بود. - پیرمرد ریزه شاید نمیخواهد باز کند. باز هم در بزنید. - صدای زن پیرمرد ژان! پرحرفی نکن. ژان. - برانژه (در میزند.) ژان. - پیرمرد ریزه (به زنش) آمدم... خوب. خوب (در را میبندد و میرود.) - ژان (همچنان خوابیده پشت به جماعت با صدایی کلفت) چه خبر است؟ - برانژه آمدهام تو را ببینم. ژان عزیزم. - ژان کیه در میزند؟ - برانژه منم. برانژه. مزاحم نیستم؟ - ژان آها. تویی؟ بیا تو.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir