کمین کمین کتابی است ساده و کم حجم که در ۹۴ صفحه یک فیلمنامه کوتاه و سه فیلمنامه بسیار کوتاه با عناوین کمین، قاصد، بولدوزرچی و ضریح را پس از گذر سالها از تالیف آن، در قاب یک کتاب به مخاطبان قلم شجاعی ارائه کرده است. کمین داستانی پرتعلیق را در کوران حوادث غرب کشور در سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی روایت میکند. معلمی با یک خودرو جیپ در میان روستاهای مختلف کردستان کتاب توزیع میکند و در یکی از آخرین سفرهایش در کمین نیروهای آشوبگر و ضدانقلاب محلی گرفتار میشود. روستاییان پس از مطلع شدن از این واقعه از کانالهای مختلفی اعم از شبیخون زدن به اردوگاه آشوبگران و نیز مذاکره با آنها سعی در نجات معلم دارند. داستان کمین در گاه نخست و با توجه به شخصیتپردازی برای افراد حاضر در آن، چیدمانی منطقی و باور پذیر و غیرکلیشهای دارد و میتوان در لابهلای سطور آن به یک تصویر آگاهانه مبتنی بر رفتارشناسی صحیح از حوادث و شخصیتهای انقلابی و ضدانقلابی در سالهای پایان دهه پنجاه و اوایل دهه شصت رسید. در عین حال کمین نمایشی جذاب و پرکشش از صحنههای تعقیب و گریز در کوهستان را به نمایش کشیده است که در نوع خود قابل توجه است و در این میان تلاش شجاعی در این متن کوتاه برای توصیف میزانسنهایی که سرمای کوهستان را به همراه انجماد حاصل از ترس در درون مخاطب تلقین میکند بسیار قابل اعتناست. داستان کوتاه قاصد اما در فضای جبهههای جنگ تحمیلی میگذرد و داستان کوتاه آن به ماجرای شهادت سومین برادر از جمع چهار برادر یک خانواده باز میگردد. رزمندهای سعی دارد تا خبر شهادت برادر سوم را به آخرین برادر برساند اما پس از رویت او از وی میشنود که برادرش پس از شهادت به دیدار او رفته و خبر شهادتش و زنده ماندن برادر چهارم را به او داده است. قاصد بیش از هر موضوع از عنصر پایانبندی تاثیرگذار و غافلگیر کننده در مواجهه با مخاطب بهره میبرد. ضربآهنگ عبارات و کلمات پایانی این متن کوتاه که به نوعی پیشگویی درباره شهادت برخی از رزمندگان و زندهماندن برخی دیگر از آنهاست، به این داستان فضای ماورایی و سورئال داده است. شجاعی متن این فیلمنامه کوچک را با وجود ساختارمندی تصویری آن به گونهای روایت میکند که مخاطب آن بیش از هر چیز مبهوط شخصیتپردازی افراد حاضر در آن به ویژه آخرین برادر از جمع چهار برادری که سه نفر از آنها شهید شدهاند، میشود. داستان بولدوزرچی را میتوان تلاش برای بیان داستانی طنز از یک رویداد متحورانه در جبهه دانست. یک بولدوزرچی ایرانی با حضور در منطقه نظامی عراق خود را به جای یک سرباز عراقی جا میزند و به تخریب خاکریز دشمن میپردازد. طنز حاکم بر ساختار روایت این اثر در کنار ماجرای جذاب و عجیبی که دستمایه خلق این روایت شده است بیش از هر چیز به فضای این داستان تصویری بدیع بخشیده است که تلاش شجاعی در آن برای بهرهمندی از زبان روایی طنز منجر به دور شدن آن از فضای روایی کلیشهای شده است. در داستان ضریح نویسنده سعی کرده در فضایی خاص به تلاش چند رزمنده برای به غارت نرفتن ضریح امامزاده شهرشان پس از ویران شدن توسط ارتش عراق بپردازد. این داستان بیش از آنکه در بیان خود مدیون دیالوگها و کنشهای گفتمانی شخصیتهای خود باشد، سعی دارد با صحنهپردازی و بیان تنظیم مسیر حرکت دوربین در متن و توصیف صحنههای نبرد و درگیری به اقتضاء کوچکی متن به خود جان ببخشد. کمین و سه فیلمنامه کوتاه موجود در آن را به عبارتی ساده میتوان تلاشی برای تجمیع چهار موقعیت داستانی مجزا در فضاهای متفاوت قلمداد کرد که شخصیتهای حاضر در ساخت همگی آنها در ساحتهای سازنده شخصیت انسان مومن مشترک هستند. کمین هر چند که در سه بخش از خود در حد یک فیلمنامه بسیار کوتاه ظاهر شده است که هر یک از آنها شاید بتواند منجر به ساخت اثری سینمایی در قالب چند دقیقه شود، اما در مجموع تمامی آنها به خوبی از عنصر غافلگیری برای مواجهه با مخاطب خود بهره برده و او را به پیگیری خود وادار میکنند.