مقتل : برداشت هایی ادبی از واقعه کربلا این کتاب تعدادی متن ادبی را با الهام از وقایع و اتفاقات حادثه عاشورا را در بر می‌گیرد. عناوین بخش های مختلف کتاب به ترتیب عبارتند از: به پیشواز محرم، قافله‌ای از قبیله عشق، نشان محبت در وفاداری، آخرین نامه، مسلم غریب کوفه، این جا کربلاست، گریه برای برادر، یاران باوفا، پای خیمه‌های حسین، رسم مهمان نوازی، خبری در راه است، وای از غریبی!، کوک ساز غم مرثیه جهان، سپاه عمر سعد، وقاحت عمر سعد، قصه پرغصه کربلا، توفان حوادث، تشنه زلال فرات، فریاد العطش، شریعه فرات، هیهات مناالذله، جانم فدای عباس!، مهتاب غم رنگ عاشورا، پیکر چاک چاک حسین، تنهاترین سردار، حداحافظ برادر زینب!، امان از اسیری!، کاروان اسرا، رقیه گل ناز بابا، رقیه و اندوه اسارت، پیام رسان واقعه کربلا. در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: پیشاپیش، نافع بن هلال قرار دارد تا راه را برای دیگران بگشاید، مسیر را هموار سازد و عباس، خوش حال از ماموریتی است که برادر به او داده است. او به سان شیری غرّان، سپاه دشمن و سربازان فرات را کنار می‌زند و به آب نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود. عمروبن حجاج، فرمانده ماموران محافظ آب، پیش می‌آید تا نافع بن هلال را تحت تاثیر قرار دهد و هم رنگ و همراه خود سازد. می‌پرسد: به چه کار آمده ای؟ و او می‌گوید: آمده‌ایم از آبی که ما را از نوشیدن آن منع و محروم کرده‌ای، بنوشیم! پسر حجاج، تنها به نافع اجازه می‌دهد و می‌گوید: بنوش، گوارای وجودت باد! چه نگاه و کلامی دارد عمروبن حجاج که بوی نفاق و رنگ جدایی در آن موج می‌زند و هاله‌ای از کینه و دشمنی به خود دارد، اما نافع زیرک و باهوش‌تر از اوست. نگاه او را نشانه می گیرد و می گوید: نه؛ به خدا سوگند، در حالی که حسین(ع) و خاندان و یاران و کودکانش، در تشنگی به سر می‌برند، هرگز قطره‌ای از آن نخواهیم نوشید. و عمرو سری از لجاجت و خیره سری تکان می‌دهد. پاسخ منفی می‌دهد و می‌گوید: نه، نمی‌شود. قطره‌ای از آب به حسین و اصحابش نخواهد رسید! دشمن غافلگیر می‌شود و ناگاه عباس همراه با دلاورمردان همراه، به سوی شریعه یورش می‌برند. مشک‌ها را پر از آب می‌کنند. به سمت خیمه‌ها راه می‌افتند. رشادت چشم گیر ابوالفضل، راه هرگونه تدبیر را بر دشمن می‌بندد و آنان را متحیر می‌سازد. سرانجام مشک‌ها را قامتی برافراشته در خیمه‌ها آرام می‌یابند و تشنگان حرم از دست سخاوت مند و دلیرمردی عباس خوب سیراب می‌شوند.