کتاب نیمه ی پنهان ماه 16:برونسی به روایت همسر شهید معصومه دیگر نگران نیست دیگر چشمانش به در نیست تا ببیند عبدالحسین کی میآید خانه خیلی وقت است این نگرانی ها تمام شد می داند عبدالحسین می آید به شان سر می زند او نمی بیند اما بچه ها می گویند بابا آمد و با ما بازی کرد میداند کجا دلش آرام می شود هر وقت بتواند می رود آنجا می رود حرم.