کتاب پرسش و پاسخ دانشجویی 44 : حضور قلب در نماز گزیده ای از کتاب : موانع حضور قلب پرسش 2 . چه چیزهایی مانع می شود که نماز خوب و کاملی بخوانیم؟ همان گونه که نماز، شرایط صحّت دارد (مانند طهارت، قبله، پاکی لباس و بدن، مباح بودن لباس و زمین و...)، «شرایط کمال» نیز دارد؛ مانند ولایت، خشوع، حضور قلب، خوردن غذای حلال، تفکّر و توجّه، انجام مستحبات نماز و... که از آن به «قبولی نماز» تعبیر می شود. اصولاً بیشترین نقش نماز، مربوط به شرایط کمال آن است که با کمال تأسف نوع مردم آن را رعایت نمی کنند؛ از این رو حلاوت و زیبایی نماز، کمتر بهره مند می شوند. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «الصلاة میزانٌ، مَن وفی استوفی»؛ «نماز میزان و ترازو است، هر کس آن را کامل انجام دهد [و در کفه آن، کم نگذارد]، پاداش کامل دریافت می دارد».[21] فیض کاشانی در شرح این سخن می گوید: «ظاهراً منظور این است که نماز معیار و الگو برای تقرّب بنده به درگاه خدا است و موجب استحقاق پاداش در پیشگاه الهی می باشد. کسی که شروط و آداب آن را به طور کامل و فراگیر انجام دهد و آنچه شایسته نماز است، رعایت نماید؛ به تمام پاداش ها و آثار آن می رسد و اگر در این مسیر، کوتاهی کند، به همان اندازه، دستش از آثار و پاداش نماز، کوتاه می گردد».[22] شرایط صحت نماز، انسان را در مرحله پایین، از بعضی از آلودگی ها پاک می کند؛ ولی شرایط کمال نماز، معراج مؤمن است و انسان را در مرحله بالاتر از کمال به پرواز در می آورد. بعضی از موانع و آفات کمال نماز، عبارت است از: الف. عدم حضور قلب در نماز بعد از مسئله ولایت، هیچ چیز مهم تر از خشوع و فروتنی در برابر عظمت معبود (خدا) و توجّه قلبی به او نیست. هرگاه نماگزار از آغاز تا پایان نماز، تمام حواسش همراه نماز باشد، قطعاً به حقیقت نماز رسیده است؛ زیرا روح نماز همان حضور قلب است و هر نوع فکر غیر نماز در آن، حجابی در برابر وصول به اهداف نماز خواهد بود و مانند قیچی، ریسمان ارتباط با خدا را قطع می کند و نماز را به صورتی در می آورد که شاعر می گوید: این نماز از بی نمازی بدتر است مایه قهر خدای اکبر است شخصی در نماز با ریش خود بازی می کرد، پیامبر (صلی الله علیه وآله) او را با آن حال دید، فرمود: «لو خشع قلبه لَخَشعت جوارحُه»؛ «اگر قلب این مرد خشوع داشت، اعضای و جوارحش نیز خشوع می کرد». براساس اخبار و روایات، نماز بدون حضور قلب اگرچه مقبول حقّ است و از حیث فقهی رفع تکلیف می کند؛ ولی چنین نمازی محرّک انسان در طریق وصول و مسیر عروج نیست؛ یعنی، اگر کسی نماز بدون حضور قلب اقامه کند، به تکلیف خود عامل بوده و به همین جهت عقاب و عذاب تارک الصلاه بر او مترتب نیست و مهر صحت بر آن می خورد؛ لیکن اثر چنین نمازی به همین مقدار است که فارق میان او و تارک الصلاة است. آمده است: «یکی از بزرگان ابتدا به جوال بافی اشتغال داشته است؛ هر روز یک جوال می بافت و آخر هفته حساب می کرد و مزد شاگردهایش را می پرداخت. روزی به هنگام حساب یک جوال از قلم افتاد، آنچه فکر کرد آن را به چه کسی داده است، به خاطرش نیامد. غروب نزدیک بود و استاد نماز نخوانده بود؛ مشغول نماز شد و در نماز به خاطرش آمد که آن جوال را به چه کسی داده است. پس از اتمام نماز، شاگردش را خواسته و به او گفت: جوال را به فلانی داده ایم. شاگردش گفت: استاد! تو نماز می خواندی یا جوال پیدا می کردی؟ استاد از این واقعه متنبه شد و مشغول اصلاح خود و قلب خود گردید».[23] ب. اکتفا به ظاهر نماز تکیه کردن به ظاهر نماز، بدون معرفت عقلی و قلبی، یکی از عوامل مهم عدم تأثیرگذاری نماز است. فهم معنای اذکار، تعظیم در مقابل عظمت الهی و امیدواری به لطف و رحمت او، اعتراف و اقرار به بی مقداری و ناچیز بودن خویش، از شرایط کمال نماز است.[24] ج. استخفاف و سبک شمردن نماز سبک شمردن احکام دین، به این معناست که از اهمیت آنها بکاهیم. حال این کاستن، می تواند شامل محافظت نکردن و مراقبت نداشتن به وقت خاص خودش یا ترجیح امور غیر ضرور بر آن و یا درست ادا نکردن برخی از اجزا و ارکان آن و مواردی دیگر بشود. همه این امور می تواند در حقیقت نوعی تضییع یا تضعیف در حکم الهی به شمار آید و هر گونه تضعیفی، مانع از ظهور برکات و بروز آثار آن حکم خواهد بود. د. عدم مداومت در نماز خداوند متعال نماز پنج گانه را در اوقات معین، برای بندگانش واجب کرده است. همه فقها اجماع دارند بر اینکه افضل اوقات نماز، اقامه آن در وقت فضیلت آن است و حتی برخی از فقهای شیعه ـ چون شیخ مفید و اتباع ایشان ـ اوقات شرعی نمازهای یومیه را مضیّق دانسته و قبول آن در غیروقت را از باب تفضّل می دانند. اینکه شارع برای نماز اوقات پراکنده ای را تعیین فرموده، شاید بدین جهت باشد که هرگاه انسان به امور زندگی مادی بپردازد و به امر معیشت همّت نماید؛ مشاغل مادی او را از تأمّل و تفکّر به امور معنوی بازداشته و یا مورد غفلت قرار می دهد، به همین جهت بر بنده مؤمن امر شد که در میان فواصل کارهای دنیوی، لحظاتی را به امر معنوی و روحی اختصاص دهد و در مقابل معبود خویش، کرنش کند تا حقیقت انسانی اش به فراموشی سپرده نشود و شخصیت او به این واسطه تعدیل گردد. نماز چون داروی شفابخش برای روح است که اگر سستی و فترتی در اقامه آن ایجاد شود و به صورت مداوم انجام نگیرد، قطعاً سلامت روح را تأمین نخواهد کرد؛ همان گونه که در مرض جسم هم همین است. در روایتی آمده است: جوانی نمازش را با پیامبر (صلی الله علیه وآله) می خواند؛ ولی گناه و محرمات را نیز انجام می داد! جریان را به پیامبر (صلی الله علیه وآله) گفتند؛ فرمود: «نمازش، روزی او را از بدی و زشتی باز می دارد». طولی نکشید که دیدند آن جوان، توبه کرد و دست از کارهای بد و زشتش برداشت.[25] البته تأثیر نماز در هر کسی، تابع میزان معرفت و شناخت، اخلاص در نیّت، حضور قلب و سایر شرایط و آدابی است که رعایت می کند و چون این امور در افراد با هم متفاوت است، نمازهای آنها و آثار آنها نیز مختلف است. انسان با ایمان، باید بکوشد با تمرین و تصمیم و اراده قوی، به نمازش عمق و شور و حال ببخشد و با مطالعه کتاب هایی که در این مورد نوشته و اسرار و نکات ظریف نماز در آنها بیان شده است و نیز مطالعه شرح حال بزرگانی که به نماز عشق می ورزیده اند و نماز آنها نمونه ای از معراج مومن بوده، به تدریج و کم کم بر حضور و توجّه او در نمازش بیفزاید و شور و نشاط خود را در حال نماز بیشتر نماید. در این صورت شاهد اثرگذاری نماز به خصوص ترک گناهان خواهد بود. انسان مؤمن باید به هر طریق، با خدای خود مرتبط و پیوسته باشد و رابطه اش را با خدای خود ـ هر چه قدر هم که ضعیف و کم رنگ باشد ـ قطع نکند و همین ارتباط ضعیف را روز به روز تقویت نماید تا به تدریج به درجات عالی قرب و معرفت خدای متعال برسد. گرت هواست که معشوق نگلسد پیوند نگه دار سر رشته تا نگه دارد