کتاب «خدمتکار و پروفسور» نوشتهی یوکو اوگاوا، نویسنده برجسته ژاپنی، داستانی دلنشین و متفاوت از دنیای ریاضیات و روابط انسانی است. روایت از نگاه زنی خانهدار با تحصیلات ابتدایی است که خدمتکار یک استاد ریاضی نابغه شده که در پی یک تصادف حافظه کوتاهمدتش به هشتاد دقیقه محدود شده است. هر روز خدمتکار باید خود را به پروفسور معرفی کند و در همین روند روزمره، رابطهای عمیق و منحصر به فرد میان آنها شکل میگیرد؛ رابطهای که بر پایه اعداد و عشق به ریاضیات بنا شده و دنیایشان را دگرگون میکند.
این رمان کوتاه که در سال 2003 منتشر شد، الهام گرفته از داستان واقعی ریاضیدان مجارستانی پاول اردوس است. پروفسور پس از حادثه، حافظه بلندمدت خود را از دست داده است اما علاقه و تخصصش به مسائل ریاضی بدون تغییر باقی مانده و هشتاد دقیقه حافظهاش را صرف حل مسائل ریاضی دشوار میکند. راوی داستان، زن خدمتکاری است که باید هر روز هویت و حضور خود را به او یادآوری کند، اما این محدودیت حافظه و شرایط خاص باعث شکلگیری رابطهای عجیب، انسانی و مملو از معنا میان آنها میشود. این رمان به طرزی استادانه، دنیای اعداد و ارقام را با احساسات و پیوندهای عمیق انسانی تلفیق میکند و پرسشهایی فلسفی درباره حافظه، فراموشی و عشق مطرح میسازد. کتاب در ژاپن بسیار موفق بوده و علاوه بر فروش میلیونی، جوایز مهمی مانند جایزهی یومیوری در سال 2003 و جایزه بوک بروز در سال 2009 را به دست آورده است. همچنین در سال 2006 فیلمی به نام «معادله دوستداشتنی پروفسور» به کارگردانی هموطن نویسنده ساخته شده که بر محبوبیت اثر افزوده است.
چرا باید این کتاب را خواند؟
«خدمتکار و پروفسور» نه تنها داستانی عاطفی و درگیرکننده است، بلکه فرصتی عمیق برای تأمل درباره ارتباط میان علم و زندگی روزمره میدهد. این کتاب با زبانی ساده و ظریف، مخاطب را به دنیایی دعوت میکند که در آن ریاضیات تنها اعداد و فرمول نیست، بلکه پلی به سوی دوستی، محبت و انسانیت است. روایت مهیج و بافت داستانی خاص، خواننده را همزمان با لذت بردن از قصه، با داستانی فلسفی و انسانی مواجه میسازد که فراموشی و حافظه از زاویهای نو بررسی میشود. این اثر، برای هر خوانندهای که دنبال تجربهای متفاوت و عمیق در ادبیات است، جایگاهی ویژه دارد.
علاقهمندان به ادبیات داستانی و به خصوص ادبیات ژاپن. کسانی که از رمانهای انسانی و فلسفی لذت میبرند و به داستانهایی با موضوع حافظه، فراموشی و ارتباطات انسانی علاقهمندند. خوانندگانی که به دنبال آثاری هستند که علم و هنر را با هم تلفیق میکنند و به دنیای ریاضیات به شکلی متفاوت نگاه میکنند. دوستداران داستانهایی با رابطههای پیچیده و لطیف بین شخصیتها که در موقعیتهای خاص شکل میگیرد و بر پایه احساس و درک عمیق استوار است.
از نگاه یک خدمتکار کار کردن در خانهٔ پروفسور کار خیلی راحتی بود چون هم خانهٔ کوچکی داشت و هم مهمانی برایش نمیآمد. پروفسور تماس تلفنی هم نداشت و درست کردن یک غذای سبک برای مردی که چندان علاقهای به غذا نداشت هم کار آسانی بود. جاهای دیگر که کار میکردم همیشه مجبور بودم در کمترین زمان بیشترین کارها را انجام بدهم اما حالا خوشحالیام از این بود که به اندازهٔ کافی وقت دارم تا مثلا شستشو و تمیز کردن خانه و آشپزی را به بهترین شکل انجام بدهم. کمکم دستم آمد که کی پروفسور وارد یک مسابقهٔ جدید میشود و چه موقع نباید مزاحمش بشوم. با جان و دل میز آشپزخانه را با یک روغن مخصوص برق انداختم و روتختی را رفو کردم. حتی یک راهی پیدا کردم که به خوبی هویجهای داخل ظرف غذای پروفسور را استتار کنم. اما تنها نکتهای که حین کار در خانهٔ پروفسور کمی گیجکننده بود این بود که نمیدانستم حافظهٔ او چه موقع کار میکند. به گفتهٔ پیرزن، پروفسور بعد از سال 1975 حافظهاش را از دست داده بود. اما نمیشد فهمید که آیا پروفسور معنای مثلا دیروز را میداند و یا آیا میتواند برای فردایش از پیش برنامهریزی کند. اصلا حافظهٔ پروفسور چقدر آسیب دیده بود. معلوم بود که پروفسور هر روز من را فراموش میکند. یادداشتی که به آستین پروفسور سنجاق شده بود فقط به او یادآوری میکرد که اولین بار نیست که من را میبیند اما باعث نمیشد پروفسور ملاقاتهای قبلی ما را به خاطر بیاورد. وقتی برای خرید از خانه بیرون میرفتم سعی میکردم پیش از یک ساعت و بیست دقیقه به خانه برگردم. همانطور که میشد از یک ریاضیدان انتظار داشت ابزاری که در مغز او هشتاد دقیقه را محاسبه میکرد از هر ساعتی دقیقتر بود. اگر از وقتی از خانه خارج میشدم تا مراجعت مجددم به خانه یک ساعت و هجده دقیقه میگذشت با خوشامدگویی گرم او مواجه میشدم. اما اگر میشد یک ساعت و بیست و دو دقیقه دوباره ماجرای «شمارهٔ کفشت چنده؟» شروع میشد.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir