یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!
معرفی کتاب
در دل روزهایی که جوانی با شور و تردید همراه است، بهاره ارشد ریاحی در رمان تقویم تصادفی روایتی میآفریند که هم صمیمی است و هم پر از کشف و تجربه. او با زبانی روان و تصویری، داستان دختری را روایت میکند که در مسیر بلوغ فکری و عاطفی، با شهری تازه، آدمهایی متفاوت و پرسشهایی عمیق درباره گذشته و آینده روبهرو میشود. این اثر، بیش از آنکه تنها یک روایت شخصی باشد، سفری است به درون روح انسان؛ سفری که در آن خاطره و امید، عشق و ترس، و جستوجوی هویت در کنار هم قرار میگیرند و خواننده را تا پایان با خود همراه میسازند.
کتاب تقویم تصادفی نوشته بهاره ارشد ریاحی، رمانی است که با نگاهی دقیق و انسانی به تجربههای دوران جوانی میپردازد. شخصیت اصلی داستان، دختری به نام ترمه است که برای نخستین بار شهر زادگاهش را ترک میکند و برای ادامه تحصیل به دانشگاه شیراز میرود. این تغییر مکان، آغازگر سفری تازه برای اوست؛ سفری که نه تنها در فضای بیرونی جریان دارد، بلکه به کاوشی درونی و عمیق در ذهن و روح او نیز بدل میشود.
شیراز در این رمان تنها یک پسزمینه نیست، بلکه به یکی از شخصیتهای اصلی تبدیل میشود. خیابانها و کوچهها، درختهای بهارنارنج، حافظیه و فضای دانشگاه، همه با جزئیاتی زنده و ملموس توصیف شدهاند و در کنار شخصیتها، نقشی پررنگ در شکلگیری روایت دارند. همین ویژگی باعث میشود که خواننده نه تنها با داستان ترمه همراه شود، بلکه خود را در دل شهر احساس کند و تجربهای نزدیک به واقعیت داشته باشد.
ترمه در این مسیر با چالشهای تازهای روبهرو میشود؛ از تجربههای عاطفی و دوستیهای نو گرفته تا پرسشهای جدی درباره هویت، آینده و معنای زندگی. او در سفری در زمان و مکان، تقویمی تصادفی از گذشته، حال و آیندهاش را ورق میزند و هر صفحه از این تقویم، بخشی تازه از وجود او را آشکار میکند. نویسنده با مهارت، این لحظات را به گونهای روایت میکند که هم برای مخاطب جوان آشنا و ملموس است و هم برای خوانندگان بزرگسال، یادآور تجربههای مشترک انسانی.
ویژگی برجسته این رمان، نثر ساده و در عین حال شاعرانه آن است. بهاره ارشد ریاحی با بهرهگیری از توصیفهای زنده و صحنهپردازیهای دقیق، فضایی میسازد که هم واقعی است و هم رنگی از خیال دارد. او با پرداختی دقیق به شخصیتها، آنها را از قالبهای کلیشهای خارج کرده و به انسانهایی زنده و باورپذیر بدل میکند. همین امر باعث میشود که خواننده بتواند با ترمه همذاتپنداری کند و خود را در مسیر رشد و تغییر او ببیند.
تقویم تصادفی همچنین نمونهای از تلاش نویسندگان معاصر برای بازتاب تجربههای نسل جوان در ایران امروز است. این رمان با پرداختن به دغدغههای فردی و اجتماعی، پلی میان زندگی شخصی و فضای فرهنگی و اجتماعی میسازد و اثری خلق میکند که هم سرگرمکننده است و هم اندیشهبرانگیز.
این رمان برای خوانندگانی مناسب است که به دنبال داستانی صمیمی و پرکشش درباره تجربههای جوانی، بلوغ فکری و عاطفی و جستوجوی هویت هستند و میخواهند در دل روایتی پر از تصویرهای زنده و شخصیتهای باورپذیر، با پرسشهایی درباره گذشته، حال و آینده روبهرو شوند؛ علاقهمندان به رمانهای اجتماعی و کسانی که از روایتهای انسانی و پرجزئیات لذت میبرند، در تقویم تصادفی تجربهای فراموشنشدنی خواهند یافت.
ناامیدیهایش همیشه به این فکر ختم میشود که میمیرد و در مردن دلش برای هیچکس تنگ نخواهد شد. نمیترسد از اینکه دیگران بعد از مرگ فراموشش کنند. از فراموشیِ خودش میترسد. از خودش میپرسد اگر روزی دیگر نتواند سعید را دوست داشته باشد و از پدرش کینهای نداشته باشد و از شیما متنفر نباشد و برای آغوش مژگان و دلشورهها و مهربانیهای ترلان دلتنگ نشود، چه خواهد شد؟ و احساس میکند ترسی که ترلان از آن حرف میزند، مرگ نیست؛ نه خودش نه بعدش. برای او ترس از جنس فراموشی است.