مدافعان حرم 2 - سرِِّ سر: شهید عبدالله اسکندری در بخشی از این کتاب آمده است: «همه چیز برایم سیسال به عقب برگشت. حال و روز خانمهایی که دورمان بودند و با شنیدن خبر شهادت همسرشان یکباره دنیای قشنگ آرزوهایشان فرو میریخت. بعد از سالها برای من اتفاق افتاد. خاطرات خانم ده بزرگی هم از همین دست بود با این تفاوت که پسر کوچکش طعم داشتن پدر را نچشید و تصویری از آن در ذهن نماند و علیرضا و فاطمه و زهرا نفسشان به نفس بابا بسته بود.»