آقای پیپ اثر لوید جونز اثری تحسین شده است که برنده جایزه بهترین کتاب سال، برنده نشان مونتانا برای داستان نویسی سال، نامزد جایزه من بوکر در سال 2007 و برنده جایزه نویسندگان کشورهای مشترک المنافع شده است. این کتاب از زبان دختر سیاهپوست و نوجوانی به نام «ماتیلدا» که در جزیره ای واقع در شمال استرالیا همراه با مادرش زندگی می کند روایت می شود. در این رمان آقای واتس که جزء معدود سفید پوستان جزیره و اهل نیوزیلند است مشغول تدریس به کودکان بومی است و برای آنها رمان «آرزوهای بزرگ» دیکنز را میخواند. کودکان این جزیره، به خصوص شخصیت محوری داستان به نام ماتیلدا، شیفته شخصیت جوان این اثر داستانی یعنی«پیپ»میشوند.در ادامه شورشی ها به جزیره آنان حمله می کنند و دنبال پیپ، شخصیت داستان دیکنز می گردند و ماجرا گره می خورد تا خواننده به اوج برسد و یک بار دیگر، خواننده مسحور بماند تا داستان دوباره موج عوض کند و تبدیل به روایت حیرت انگیز دیگری شود... در بخشی از این کتاب می خوانیم: ««همه اسمش را «چَپول» گذاشته بودند. حتی در آن روزهایی که من دختری سیزده ساله و لاغرمردنی بودم، فکر می کردم حتماً خودش از لقبی که به او داده اند خبر دارد، اما اهمیت نمی دهد. چشمانش آن قدر به چیزی که پیش رو داشت متمرکز بودند که نمی توانست به ما بچه ها، بچه های پابرهنه، توجه کند.مانند کسی به نظر می رسید که شاهد رنج و مصیبتی بوده، یا خودش گرفتار آن شده و نتوانسته فراموش کند. چشمانش درشتش در آن سر بزرگ، بیشتر از چشم دیگران بیرون زده بود، انگار می خواستند از سطح صورتش بیرون بزنند. آدم را یاد کسی می انداختند که نتوانسته با سرعت کافی از خانه بیرون برود و لای در گیر کرده است.»