کتاب نظریه های غیر غربی روابط بینالملل دیدگاههایی دربارة آسیا و فراسوی آن اگر بپذیریم که نظریهها بخش بسیار حیاتی بنمایههای ساخت علوم را تشکیل میدهند، شناخت و تسلط بر نظریههای یک دانش و تجربة انسانی، همچون علم روابط بینالملل را میتوان عنصر اساسی و شاکلة آن دانست. بسیاری از توصیفات، تحلیلها، تبیینها و حتی آیندهپژوهیهای انجامگرفته در حوزة روابط بینالملل، مبتنی بر یک شاکلة نظری میباشد. بنابراین، میتوان ادعا کرد چیرگی یک نظریه در ذهن یک سیاستمدار، یک دیپلمات و یا یک کارشناس روابط بینالملل، ناخودآگاه ترسیمکنندة شیوة تفکر، استنتاج و حتی پیشبینیهای وی خواهد بود. بر این اساس، اینکه چهارچوبها و شاکله و مصادیق یک نظریه، برخاسته از کدام فرهنگ و شرایط و خاستگاه میباشد، ارزش زیادی در تخمین کارآمدی، ارزش و قابلیت انطباق آن با شرایط متفاوت و مفروض دارد. نویسندگان کتاب حاضر، با فرض گرفتن یک اصل ساده، یک سؤال ساده را در پیش چشم خواننده قرار میدهند. اصل این است که «نظریههای کنونی روابط بینالملل تماماً غربی هستند و متناسب با پیشفرضها و ذهنیت و مصادیق غربی»، و سؤال آنها هم این است: «چرا هیچکس دیگری (در این کتاب کشورهای آسیایی)، نظریهای متناسب با شرایط، محیط، تجربیات و آموزههای خود ارائه نکرده است؟». البته آنان ابتدا میپذیرند که در نقاط مختلف به اندک اندیشهها یا بازیگران غیرغربی اجازة عرضاندام داده شده، اما آن را عمدتاً برای اثبات ادعاهای جهانروا انگارانه نظریههای فعلی برمیشمارند. از نگاه آنان از یک جهت مهم، میتوان اندیشههای مطرح در نظریههای غربی روابط بینالملل را جهانروا نیز دانست، ولی از جهت دیگر میتوان آنها را اندیشههایی خاص، خُرداندیش و اروپامحور دانست که برای محکمتر ساختن ادعاهایشان وانمود به جهانروا بودن میکنند. با اینحال، آنان خوشبین بوده و معتقدند: «این غربمحوری دستکم حکایت از این امکان دارد که جوامع غیرغربی براساس تاریخها و نظریههای اجتماعی خاص خودشان به دریافتهایی از روابط بینالملل برسند و حتی این دریافتها را بهصورت ادعاهایی جهانروا تعمیم دهند». در حقیقت آنان در کنار پذیرش ارزش فراوان این مصادیق خرد بشری، بیان میدارند که به هر حال این نظریهها ریشه در تاریخ بسیار مشخص و خاصی دارند و بنابراین، میتوان امید داشت اتخاذ چشمانداز تاریخی جهانیتر بتواند به دیدگاههای بیشتری راه پیدا کند. به هر حال، یکی از نکات جالب کتاب ارجاع و یادآوری چندینبارة نویسندگان کتاب به این سخن رابرت کاکس است: «نظریه همواره به نفع کسی و برای مقصودی پرداخته میشود». به اعتقاد نویسندگان کتاب، میتوان بیشتر نظریههای رایج فعلی را در پرتو سخن کاکس تعبیر کرد بهویژه نظریههایی را که تنها شیوهای برای تحلیل عرضه نمیدارند، بلکه افزون بر آن نگرشی دراینباره ارائه میکنند که جهان شبیه چیست (واقعگرایی، کثرتباوران مکتب انگلیس) یا باید به چه چیز شباهت داشته باشد (لیبرالیسم، مارکسیسم، نظریه انتقادی، همبستگیباوران مکتب انگلیس). از نگاه نویسندگان اگر قرار است کل نظریة روابط بینالملل را بهبود بخشیم باید نظریههای غربی را نه صرفاً از درون، بلکه همچنین از بیرون به چالش کشیم. شاید بتوان گفت فراتر از محتوا، زیبایی این کتاب بهدلیل نگارش آن توسط کارشناسان و متخصصان مختلف است آنهم افرادی غالباً همملیت با موضوعات کتاب. در تمامی فصول تلاش شده که نشان داده شود چه عوامل داخلی و یا خارجیای سبب شدند تا با وجود غنای حکمت و معرفت در یک سرزمین آسیایی، پذیرش نظریات غربی روابط بینالملل بهسادگی صورت گیرد و تلاشی در جهت تدوین نظریهای بومی صورت نپذیرد. در حقیقت، کتاب یک متن آسیبشناسانه بسیار روان و حقیقی است که تلاش دارد نهتنها به علل بپردازد، بلکه افقهای امکان تغییر را نیز مقابل دیدگان خواننده قرار دهد. چند سالی است در کشور عزیزمان لزوم استفاده از ظرفیتهای غنی اسلامی ـ ایرانی در جهت بومیسازی و کارآمدتر نمودن نظریات سیاست و روابط بینالملل احساس شده و مورد تأیید قرار گرفته است. امید که کتاب حاضر طلیعهای باشد برای قدم نهادن جدی کارشناسان مبرز کشورمان به این وادی.