کتاب خط عاشقی(خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا) حاجی نشسته بود توی سنگر فرماندهی. توی اون اوضاع و احوال که همه توی تب و تاب عملیات بودند، سراغ مداح گرفت. راضی اش کرده بود تا برایش روضه بخونه؛ روضه ی حضرت زهرا (س). مداح می خوند و حاجی گریه می کرد. وقتی که باغ می سوخت، صیاد بی مروت / مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره / او با غلاف شمشیر، این تازیانه می زد همان شب بی بی شهادتش را امضا کرد.