کتاب پشت دیوار احساس «پشت دیوار احساس» مجموعه ای است مشتمل بر شش داستان کوتاه در مورد بحث همیشه داغ «ازدواج و طلاق». داستان های این مجموعه مراحل مختلف ازدواج را در اقشار مختلف جامعه روایت می-کند؛ از جمله عواطف و احساسات قبل از ازدواج و زمان آشنایی؛ نحوه ی آشنایی و دوران عقد و … . این مجموعه بعد از اتمام نگارش از زیر ذره بین تیز روان شناسان و روان پزشکان بسیاری عبور کرده و دردآور است که در بین نظریات همه ی این بزرگواران یک جمله مشترک به طرز عجیبی خودنمایی می-کند. «این مجموعه داستان نیست، حقیقتی است تلخ، حقیقتی قابل لمس که معضل جامعه ی ما شده!!!» این روایت ها، حقایقی است جانسوز و دردآور. این که جوانان ما بدون هیچ شناختی و صرفا به خاطر فرعیاتی کاملا سطحی با یکدیگر پیمان زناشویی می بندند و با ورود به اولین پیچ و خم زندگی داد و فغانشان را به آسمان بلند می کنند و خودخواهانه تعهدشان را فسخ می نمایند! دردآور است و تعجب برانگیز که راهنمایی و دستگیری والدین، زدن تیشه به ریشه ی جوانان است! دردآور است که دختر و پسر ایرانی هر روز در پی یک رنگ و یک صدا و یک …. دلش بلرزد و آنگاه پای در راه هوس گذارده و نام عشق را ننگین ساخته و تعهد را در زیر لگدهای خبیث شیطان به یادگار گذاشته! دردآور است وجود والدینی که باید وجودشان مرهم زخم های میوه زندگیشان باشد اما تا آخرین لحظات زندگی شومشان از فرزند برای رسیدن به امیال خویش استفاده می کنند! دردآور است به یاد آوردن این که در جایی از همین مرز و بوم دخترکان سالم و صادق و عاشق در دام شیطانهای مردنما اسیر شده و عمری به خفت و ذلت تن دادند که مهر طلاق بر پیشانی شان نخورد! دردآور است به یادآوردن این که در همین زمین و زیر همین آسمان پسران صادق و متعهد در دام زنانی از جنس شیطان به دام افتادند و از هستی ساقط شدند! دردآور است که زوج های جوان و عاشق تنها و تنها به قدرت وسوسه و حسد دیگران، خواه بیگانه و خواه آشنا، چنان عرصه زندگی را تنگ یافتند که به جدایی و فراق رضایت دادند! دردآور است و جانکاه که این وقایع در همین مرز و بوم رخ داده و رخ خواهد داد! هر سال، هر ماه، هر روز، در پیش چشمان همه ی ما!