به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02166963155
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







غرب چگونه غرب شد









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب «غرب چگونه غرب شد؟» نوشته دکتر صادق زیباکلام است که به بررسی علل و عوامل پیشرفت و تحول تاریخی غرب در بازه‌ای تقریباً 500 ساله از اواخر قرون وسطی تا قرن هجدهم می‌پردازد. زبان کتاب ساده و روان است و برای مخاطبانی که دانش کافی درباره تاریخ تحولات اروپا ندارند، بسیار مناسب است. نویسنده در این اثر از نگرش بی‌طرف و علمی بهره می‌برد و سعی دارد تصویری جامع از تغییرات تاریخی ارائه کند بدون اینکه بخواهد غرب را تحقیر یا تعریف فرماید. کتاب «غرب چگونه غرب شد؟» منبعی مناسب برای کسانی است که می‌خواهند درک واقع‌بینانه و مستندی از چگونگی تحول اروپا از قرون وسطی تا عصر مدرن داشته باشند و بفهمند چرا و چگونه غرب به قدرت برتر جهان تبدیل شده است.

درباره کتاب غرب چگونه غرب شد

کتاب «غرب چگونه غرب شد؟» در قالب 9 فصل به بررسی فرآیند تاریخی تحول و پیشرفت غرب از دوران قرون وسطی تا قرن هجدهم می‌پردازد و تلاش می‌کند به زبانی ساده و مستند توضیح دهد که چرا و چگونه اروپا توانست به قدرت برتر جهان تبدیل شود. فصل اول: ما و غرب - روایت یک کج‌فهمی تاریخ: زیبا کلام به بررسی نگاه ایرانیان و عموم غیرغربی‌ها نسبت به غرب می‌پردازد و می‌گوید که بسیاری تصورات ما درباره غرب ناقص، تحریف‌شده یا مبتنی بر انباشت نفرت و کینه است. او ریشه‌های «غرب‌ستیزی» و دیدگاه منفی به اروپا و آمریکا را در تاریخ دو قرن اخیر ایران جستجو می‌کند. فصل دوم: غرب پیش از رنسانس: در این فصل اروپا در قرون وسطی بررسی می‌شود که به دوره‌ای نسبتاً ضعیف از نظر فرهنگی، سیاسی و اقتصادی اشاره دارد. جنگ‌های صلیبی، خشونت و غارتگری از ویژگی‌های این دوره است. فصل سوم: رنسانس (1300-1650 میلادی): رنسانس به مثابه جهش فکری و فرهنگی، بازگشت به عقلانیت، هنر، علم و اخلاق متعالی بررسی می‌شود. نویسنده همچنین به تأثیر فلسفه یونان باستان و تشابهات دوران رنسانس با آن اشاره می‌کند. فصل چهارم: نهضت اصلاح دینی یا رفرماسیون (1517-1600): این نهضت که شامل اصلاحات مذهبی و مخالفت با قدرت کلیسا بود، آثار ژرفی بر تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اروپا گذاشت و زمینه را برای شکل‌گیری دولت‌های جدیدتر و ماد secular فراهم کرد. فصل پنجم: انقلاب تجاری و عصر سفرهای دریایی (1400-1600): این دوره با گسترش تجارت جهانی، کشف قاره‌ها و شکل‌گیری بورژوازی همراه بود که از عوامل مهم در پیشرفت اقتصادی و تقویت قدرت غرب بود. فصل ششم: ظهور دولت‌های مطلقه و انقلاب‌های سیاسی (1600-1800): ظهور حکومت‌های مرکزی قوی و نظام‌های سیاسی جدید از دل تحولات اجتماعی و جنگ‌های پی‌درپی اروپایی بیرون آمد. فصل‌های بعدی به دگرگونی‌های علمی، فلسفی (خردگرایی، اومانیسم، روشنگری) و تاثیر آنها بر تمدن غرب می‌پردازند. در کل، زیبا کلام تاکید می‌کند که پیشرفت غرب تنها نتیجه غارت و استعمار نبوده، بلکه مجموعه‌ای از تحولات درونی فکری، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بوده که آن‌ها را قادر ساخت بر دیگر نقاط جهان تسلط یابند.

خواندن کتاب غرب چگونه غرب شد را به چه کسانی توصیه می‌کنیم؟

به دنبال درک عمیق و علمی فرآیند تاریخ تحول و پیشرفت غرب از اواخر قرون وسطی تا عصر مدرن هستند؛ می‌خواهند تصوری واقع‌بینانه و مستند از تحولات فکری، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی غرب، مانند رنسانس، رفرماسیون، انقلاب علمی و روشنگری به دست آورند؛ علاقه‌مند به بررسی نقدهای رایج و تصورات نادرست یا ایدئولوژیک درباره غرب و اصلاح این دیدگاه‌ها هستند؛ دانشجویان، پژوهشگران علوم سیاسی، تاریخ، جامعه‌شناسی و مخاطبان عمومی می‌باشند که به دنبال متنی ساده، قابل فهم و مستند برای آشنایی با تاریخ و تمدن غرب هستند؛ می‌خواهند نقش و تاثیر اندیشمندان و تحولات بزرگ تاریخی در شکل‌گیری تمدن غرب را به صورت علمی مطالعه کنند؛ کسانی که می‌خواهند فهم کنند چگونه روندهای تاریخی در اروپا باعث ظهور غرب به عنوان قدرت برتر جهان شده است، نه صرفاً علت‌هایی چون استعمار و غارت. این کتاب برای خوانندگانی مفید است که دانششان درباره غرب محدود یا مبتنی بر پیش‌فرض‌های غلط است و می‌خواهند با دیدگاهی روشنفکرانه و علمی با تمدن غرب آشنا شوند.

در بخشی از کتاب غرب چگونه غرب شد می‌خوانیم 

اروپای ما قبل رنسانس یعنی اروپای قبل از قرن چهاردهم را با هر معیار وملاکی که در نظر بگیریم از شرق (تمدن‌های چین، ایران و اسلام) بسیار عقب مانده‌تر بود؛ چه از نظر علمی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، تجارت، شهرسازی و شهرنشینی و چه از هر حیث دیگری. دست کم تا قبل از پیدایش رنسانس در قرن چهاردهم، تمدن، توسعه، تجارت، صنعت، علوم مختلف، شهرنشینی، پزشکی و در یک کلام «مدنیت» در شرق بود. شهر‌های بزرگ اروپا در مقایسه با بغداد، ری، خوارزم، نیشابور، فرغانه، دمشق، (و البته چین) روستا‌های عقب افتاده‌ای بیش نبودند. بغداد جدای از مرکز تجارت جهانی و ثروت، مرکز پزشکی دنیا هم بود و از اطراف و اکناف منطقه برای مداوای بیماری‌های صعب العلاج و تهیه دارو به پایتخت امپراتوری اسلام می‌آمدند. جایگاه دمشق و حلب در تجارت بین‌المللی میان شرق و غرب معادل نیویورک و لندن امروزی بود. پیشرفته‌ترین تسحیلات آن روزگاران را صنعتگران شام تولید می‌کردند. اگر فرض بگیریم که در آن مقطع هم همچون امروز جایزه نوبل اهدا می‌شد، علما و دانشمندان شرق عمدتاً هم علمای حوزه تمدن اسلامی در طب، داروسازی، ریاضیات، هیئت، نجوم، جغرافیا، فلسفه، کیمیا و... تمامی جوایز نوبل را درو می‌کردند، درحالی که بسیاری از فرمانروایان اروپا حتی اسم‌شان را هم نمی‌توانستند بنویسند. البته تمدن اسلامی هم از قرن یازدهم شروع به افول کرده بود. نکته‌ای که به بحث ما بیشتر مربوط می‌شود این است که چه قبل از قرن یازدهم که تمدن اسلامی دراوج بالندگی‌اش بود و چه از این مقطع به بعد که تمدن اسلامی شروع به افول کرد، اروپا همچنان به تعبیر امروزه در عقب ماندگی کامل تمدنی (در مقایسه با شرق) به سر می‌برد، اما دو سه قرن پس از آن، این گونه نیست. با همان سرعتی که آن تمدن باشکوه در شرق رو به افول می‌رود، غرب آغاز به برخاستن می‌کند. البته دقیق‌تر خواسته باشیم بگوییم، افول تمدن شرق کم و بیش از قرن یازدهم شروع می‌شود و بیداری یا بالندگی غرب از قرن چهاردهم.

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه