کتاب داستان خاطره 4 : من از سی و سه نفر - زندگی نامه: خلبان یحیی ساعد پازوکی در آسمان به حدی اوج گرفته ام که گردی زمین را حس نمی کنم؛ یا بهتر است که بگویم می بینم.پدال های فرمان تا اندازه ای رمق زدا سفت می شود. پافشاری نمی کنم تا برای نخستین بار که سوار جت شده ام، از این پرنده ترس و نفرتی بر دلم نقش نبندد. ویراژ می گیرم که اگر همچنان در کودکی به سر می بردم، می ترسیدم هر آینه به ستاره ای خاموش برخورد خواهم کرد! یا اگر روی زمین می بودم احساس می کردم که با تیزروترین اسب دنیا، به تاخت، به دوردست ها و سرزمین های ناشناخته پیش می روم. آسمان یک دست، احساسی غیر از این برنمی انگیزد. بخشی از وجودم به دنیا می آید همان گونه که...