کتاب موشی که شاه شد- ویلیبالد موش قدرقدرت گروهی از موشها در خانهای زندگیمیکنند و در حد فهم خود زندگی شادی دارند. غذا کافی و حتی فراوان است. زندگی شادی دارند. هر زندگی شادی یک آرزوی بزرگ لازم دارد. آرزوی بزرگ موشها کالباسها و گوشتهایی است که از سقف آویزان است. در این میان لیلی، موشی ماده که ظاهرش با بقیه فرق دارد. این موش، پوستی سفید(بقیه خاکستریاند) و چشمانی قرمز دارد. شبی این موش متوجهمیشود که در آشپزخانه به باغچه باز است؛ و خطر گربه موشها را تهدیدمیکند. و به بقیه موشها خبرمیدهد. در اینجا سه موش وارد صحنهمیشوند. ویلی بالد موشی که از بقیه موشها بهطرز محسوس قویتر است؛ و دو دستیارش، جوزف موشه هرمان چاق.ویلی بالد و اطرافیانش با ترکیبی از هوچیگری و ارعاب بیانمیکنند که رایگیری کارها را به تاخیر میاندازد و”شما به یک رهبر واقعی نیاز دارید و…”