کتاب قدرت سیاسی از منظر قرآن کریم در بخشی از مقدمه نویسنده کتاب درباره اهمیت و ضرورت قدرت سیاسی از منظر قرآن کریم میخوانیم: «جامعه و قدرت کنار هم و با هم معنا مییابند. آدمی از زمانی که وارد جامعه میشود با قدرت، ظرفیتها و محدودیتهای آن روبهرو میشود. قدرت بهویژه ساحت سیاسی آن، همواره از کهنترین مفهومها در بررسیهای اجتماعی ـ سیاسی بوده و در علم سیاست، فلسفه سیاسی و علوم اجتماعی،محوریترین مفهوم و محل کشمکشها و پژوهشهای سیاسی بسیار بوده است و فهم آن به فهم مسائل و دشوارههای سیاسی یاری میرساند. این پدیده اغلب هنگام بحث اقتدار، عدالت، آزادی، مشروعیت، حاکمیت و مانند آن حضور جدی داشته و دارد و زمانی جدیتر میشود که آیین و مسلک انتقادی، کلیت ساختار و نظام ارزشی حاکم را زیر سؤال برد و در ایستارهای مسلط تردید کند. در این هنگام یکی از آغازین پرسشها، پرسش از قدرت، منشا آن، چگونگی اعمال و معیار مشروعیت آن است. آنگونه که در تحول بنیادین دوران مدرنیته، زیر سوال رفتن بسیاری ارزشهای سنت از منشأ قدرت سیاسی و مشروعیت آن آغاز شد.» معنا و مفهومهای گوناگونی در خانواده «قدرت» مانند توانمندی، توانایی، زور، نیرو، نفوذ، سلطه، قهر، غلبه، اجبار و مهار وجود دارد، اما بازمعنای روشنی از آن نمیتوان به دست داد. قدرت دانشْواژه پرابهام و چندپهلویی است و اجماع روشن درباره چیستی و ماهیت آن وجود ندارد، اما نمیتوان شک کرد محصول اراده و اختیار آدمی است؛ عنصری است که در روابط اجتماعی انسانها در گستره تاریخ، همواره نقش تأثیرگذاری بازی کرده و براساس آن مکتبها و مسلکهای فکری گوناگونی شکل گرفته است. قرآن کریم اولین منبع اندیشه سیاسی اسلام است و قدرت یکی از عنصرهای بنیادین دانش سیاست است. انسان موجود اجتماعی است و با حضور در اجتماع با قدرت و مظاهر آن روبهرو میشود. با توجه به بنیادینبودن این مفهوم و نوع رابطه آن با حیات سیاسی انسان، فهم چیستی و ماهیت آن از دیدگاه قرآن کریم میتواند راهگشای مسائل بسیاری در حوزه اندیشه سیاسی اسلام باشد که از اهمیت بالای بحث و رویکرد مورد نظر حکایت میکند.» در بخشی از کتاب آمده است: «قرآن با رویکرد جامعی که دارد، نمیتواند از کنار مسائل بنیادین اجتماع بیاعتنا گذر کرده باشد. در نتیجه در نگرش هنجاری، مفهوم قدرت را بهعنوان امر پیشینی بهرسمیت میشناسد که لازمه ساحت اجتماعی ـ سیاسی انسان است. قدرت همانند دیگر نعمتهای الهی، دارای ارزش و اعتبار است و با توجه به شاخصهای مطلوب ابزاری است که میتواند جامعه را در مسیر صحیح هدایت کند و بستر لازم را برای رسیدن به هدفهای ارزشمند اجتماعی مثل عدالت، آزادی، رشد، توسعه، امنیت، وحدت، تعاون و دیگر ارزشهای والای انسانی فراهم سازد و در صورتیکه در مسیر نامطلوب قرار گیرد، میتواند منشأ گمراهی، ظلم، استکبار، استضعاف، ناامنی، تفرقه و بردگی جوامع شود. پس قدرتی در منطق و زبان قرآن معتبر است که رویکرد سعادتمحور و فضیلتاندیش دارد و تا هنگامی دارای مشروعیت است که به سمت هدفهای توحیدی و سعادت انسان حرکت کند (خلاف مفهوم رایج دوران مدرن که قدرت در نگرش اولی و فینفسه دارای اعتبار است).» به اعتقاد نویسنده، در بایستگی انجام این تحقیق همین امر بس که ما برای رسیدن به فهم سنجیده و دقیق اندیشه سیاسی اسلام، باید به قرآن کریم بازگردیم و در فهم و بازخوانی مفهومهای بنیادین سیاست ژرفکاوی کنیم. از دیگر سو، چارهای نیست جز آنکه از نگرشهای مشهور، مسلط، گاه سطحیاندیشانه و بررسیها و مطالعه بر پاپه منابع دست دوم گذر کنیم و به شایستهترین، اولین و برترین منبع یعنی قرآن برسیم. آنگاه شاید بتوانیم گامهای آغازین را برای تصویر سامانه مطلوب اجتماعی از دیدگاه دین برداریم.