کتاب یادگاران انقلاب ١1 : خاطرات داد - بر اساس خاطرات علی اکبر مهدوی یازدهمین جلد یادگاران انقلاب با عنوان "خاطرات داد" بر اساس خاطرات علی اکبر مهدوی و به قلم فرشاد شیرزادی نوشته شده است. این کتاب، دارای 21 فصل از جمله فریاد، گریز، اعلامیه، مسجد جامع، قهوه خانه، دیدن موسی، جاوید شاه با چماق، کودکی و نوجوانی من، حصر خانگی، دستگیری های ساواک، دوستی با عزت، آن دو، سلول، از کارگاه تا کمیته، کلاه، هم بند، نماز و شکنجه، آپولو، ندامت، سقوط، آزادی و قاب زندگی نگاهی به زندگی و مبارزات علی اکبر مهدوی است. در این کتاب نویسنده ضمن یادداشتی یادآور شده است : کتاب حاضر حاصل ساعت ها گفتگوی صمیمی و رودرور با علی اکبر مهدوی است. ترتیب زمانی وقایع آن به گونه ای است که از اوایل سال 41 آغاز و تا سال 57 پایان می یابد. در راستای نگارش کتاب، تلاش نویسنده بر این پایه متکی بوده تا به بازگویی مکتوب تمام گفته های این مبارز سیاسی پایبند باشد، چون در غیر این صورت مستندی که از آن روایت داستانی به قلم آمده است، از نخستین وجه کشش و جذابیت که از واقعیت و حقیقت محض مایه می گیرد، تهی می شد. در بخشی از کتاب آمده است: « توی مغازه فرهاد با دستگاه تکثیری که کم تویش کاغذ گیر نمی کرد، با هزار و یک مصیبت اعلامیه ها را کپی کردیم. در شش و بش پخش اعلامیه های جدید بودیم که بچه ها خبر دادند آیت الله خمینی آزاد شده. جویا شدم امروز کجا هستند و متوجه شدم در همان قلهک به سر می برند. بند طبل بزرگ را از سرم رد کردم و انداختم روی گردنم. دور یک سر چوب گرد و باریک لته ی کهنه ای پیچیدم و آن را فرود آوردم روی پوسته ی کدر طبل که روی شکمم بود: بام...بامب...بومب... محکم تر نواختم. دیدم قبل از من همه جمع شده اند و حاضراند برویم قلهک. تا خواستم به خودم بیایم، دیدم همه برای زیارت حضرت آیت الله جمع شده اند. همگی پای پیاده کچ کردیم سمت قلهک. وقتی رسیدیم دیدیم حاج حسن قمی هم آنجاست. آقای محلاتی که از جمله علمای مطرح بود، آنجا لا به لای جمعیت دیده می شد. دست امام را بوسیدیم و خواستیم برای مرتبه ی دوم برویم داخل که درها را بستند...