کتاب «شرح اسم» شرحی بر زندگی آیتالله سیدعلی حسینی خامنهای از تبار و تولد تا سالهای کودکی و نوجوانی و کارنامهای از مبارزات سیاسی و فعالیتهای اجتماعی ایشان تا پیروزی انقلاب اسلامی را در بر دارد. اسناد ساواک، شهربانی و دادرسی ارتش شاه درباره دوران مبارزه و تبعید آیتالله خامنهای نیز در این اثر گردآمده است. نخستین بار کتاب «شرح اسم: زندگینامه آیتالله سید علی حسینی خامنهای (1357- 1318)» در بیستوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران ارایه شد اما به دلیل نیاز به اصلاحاتی که از سوی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری و پس از قدردانی از نویسنده و ناشر کتاب اعلام شد، عرضه گسترده کتاب و آیین رونمایی از آن به آینده موکول شد. در مقدمه کتاب آمده است: «...بیتردید نمیتوان این پژوهش را فاقد دشواریهای خاص دانست؛ از کمبود منابع گرفته، تا امساک برخی مراکز دستاندرکار، و پریشانی و پراکندگی اسناد موجود، موجب شد که با مرارت فراوان هر برگی از جایی گردآوری شود، و شد. اخلاق حرفهای ایجاب میکرد که موقعیت کنونی حضرت آیتالله خامنهای بر این کار سایه نیفکند و این پژوهش با دیگر تحقیقهای علمی، در روش، جملات، عبارات و تعبیرات همسان باشد. بر این باور هستیم که در این امر موفق بودهایم. گرچه اسناد استفادهشده قادر نیست تمامی زوایای پیدا و پنهان زندگی شخصی و مبارزاتی ایشان را روشن سازد؛ اما مصداق بیان «سرّی» است در «حدیث دیگران». پژوهش درباره افراد و رویدادهایی که کنشگران آن در قید حیات هستند، این امتیاز را دارد که به سرعت در بوته نقد و بررسی و تکمیل و تصحیح قرار گیرد. بیگمان مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی از هر نقد و نظر و بررسی درباره این اثر استقبال میکند. زندگینامهنویسی تفصیلی گرچه یکی از زیرشاخههای تاریخنگاری به شمار میآید، اما استعداد بهرهمندی از سلیقههای ادبی را نیز دارد؛ چنانکه هدایتالله بهبودی توانسته است سبک نگارش لطیف و جذاب خود را در خدمت یک پژوهش عالمانه و مستند قرار دهد، که امید است مقبول طبع اهل نظر افتد.» کتاب «شرح اسم» با این سرفصلها همراه است: «خاندان، تولد، کودکی، حوزه علمیه مشهد، حوزه علمیه قم، آشنایی با امام خمینی (ره)، آغاز مبارزه، زندان اول، بازگشت به قم، زندان دوم، بازگشت به مشهد، فرزند صلبی و کتبی، زندان سوم، تنگنای زیستن، نوشتن و گفتن، جست سیاسی، زندان چهارم، زندان پنجم، فلاتی میان دو زندان، زندان ششم، فلاتی میان زندان و تبعید، تبعید و تا پیروزی.» در فصل «آغاز مبارزه» و زیر عنوان «تهاجم به مدرسه فیضیه» می خوانیم: ...امام خمینی گفت که ما روزهایی بدتر از این را دیدهایم؛ روزهایی که در شهر نمیتوانستیم بمانیم. صبح زود به خارج از شهر میرفتیم. درسها را آنجا میخواندیم. شب برمیگشتیم قم. اذیت میکردند. عمامهمان را برمیداشتند. امام خطاب به حاضرات گفت که اینها رفتنی هستند و شما خواهید ماند. در همین حین نوجوانی را که گفته میشد از بالای بام به زیر پرتاب کردهاند به خانه امام آوردند. امام منقلب شد و دستور داد در اتاق دیگر بیارامد تا دکتر سر برسد. سخنان امام خمینی حدود 20 دقیقه طول کشید و زمانی که تمام شد «من احساس کردم آنچنان نیرومند و مقاوم هستم که اگر الان مام آن جمعیت و یک لشکر به این خانه حمله کند من حاضرم یک تنه مقاومت کنم... اثر شگرف و عجیبی در من کرد.» سیدعلی خامنهای و دیگر طلبهها در حال تقسیم کار برای نگهبانی از خانه امام بودند که از طرف ایشان خبر آوردند همه باید بروند. «گفتیم نمیرویم، گفتند {آقا} گفتهاند راضی نیستم کسی آنجا بماند.» طلبهها پراکنده شدند. ابتدا تلگرامی به مشهد فرستاد تا پدر و مادرش را از سلامتی خود باخبر کند. سپس نشست وصیتنامه نوشت و در ضمن آن همه قرضهایی که به دوستان و کسبه محل داشت یاد کرد. وصیتنامه دو ضفحهای را به سیدجعفر شبیری داد. او صاحب خانه بود و نگهداری آن برایش آسانتر بود. اتاق مدرسه حجتیه امن نبود.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir