کتاب تنهای تنها : خاطراتی از شهید علی(مهران) بلورچی در بخشی از این کتاب آمده است: «آخرین سفر علی بود. زنگ زد به خانهمان و گفت: «سید! میخوام برم جبهه» گفتم: «علی جون! دست بردار. مگه قبلا چکار میکردی؟» گفت: «نه، خدایی، این دفعه دیگه فقط و فقط برای خدا میخوام برم جبهه، دیگه هیچی توی ذهنم نیست، فقط و فقط برای خدا میخوام برم.» گفتم: «یا حضرت عباس! اینم رفت.» این قدر از این حرفها شینده بودم و دیده بودم که میفهمیدم وقتی کسی از این جرفها میزند بوی الرحمانش بلنده شده، ولی پیش خودم نگه داشتم و به کسی حرفی نزدم.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir