کتاب سپیده بدمد یک رمان اجتماعی زنانه میباشد که روایتگر داستان زنی است به نام مژگان که صاحب شوهر و سه فرزند است. او فرزند سومش را سه ماهه باردار است و به خاطر بدهی شوهر مجبور می شوند خانه و مغازهاشان را درشهرستان بفروشند و به یکی از شهرک های حاشیه تهران مهاجرت کنند. شوهرش در غیاب مژگان که یک ماهی را به خانهی پدرش قهر رفته بود خانه و مغازهای برای آژانس رَهن میکند و ماجرایی که بعد از سکونت آنها در شهرک اتفاق میافتد... قسمتی از کتاب: از فرط وحشت، هر سه عین سه قلوهای همتا به هم گره خورده بودند. بچهها را در آغوش میفشرد و دندانهایش را به هم میسایید. صدای ضربان قلب امیر را که مثل گنجشک به دام افتاده میزد، بهراحتی حس میکرد. سمن ناز، آویزانِ بازوی او شده بود و بغض بیصدا را میشد در چهرة کودکانهاش دید. در گوشهای جا خوش کردند تا صدای دعوای گربهها قطع شود. اشکش به نیمة صورت نرسیده، با ترس و هیجان پاک کرد. گربهها دستبردار نبودند و صدای «گروپ گروپ» پایشان «گروپ گروپ» قلب هرسه را تندتر میکرد. لحظهای حس کرد کسی کلید را در قفل در فلزی حیاط میچرخاند. چندثانیه بعد، صدای آرام بستهشدن درِ فلزی حیاط شنیده شد. پلکش را محکم فشرد. ناخنهایش را میکشید کف دستانش. آرام زیر لب گفت: خدایا... خدایا... به دادم برس!
نظرات کاربران
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.