کتاب شعر امروز 4 : روضه در تکیه پروتستان ها بر خلاف انتظار، اشعار این دفتر که بیشتر متعلق به سالهای اخیر است، همگی در قوالب کلاسیک و با زبانی آشنا سروده شده است. در مواجهه با این دفتر اولین چیزی که فراچشم خواننده میآید، وجه اندیشگانی آن است. درواقع اندیشه یکی از پررنگترین مؤلفههای دفتر «روضه در تکیة پروتستانها» است؛ بهگونهای که نویسندة این سطور را وسوسه میکند تا اندیشه را اصلیترین مؤلفة آن بداند. اما با اندکی خویشتنداری بهراستی باید تأکید کرد، اگر در این دفتر تا حدودی با تغییر قالب روبرو هستیم، همچنان شاهد آنیم که نوعی شاعرانگی منحصر به فرد و عاطفة تشخصیافته، اتمسفر اصلی این مجموعه را تشکیل میدهد. عاطفهای که به وضوح از آن صدای آشنای مؤدب به گوش میرسد. به نظر میرسد به نسبت کارهای دیگری که پیش از این از مؤدب سراغ داشتهایم، در برخی از اشعار این دفتر شاعر با صراحت و تهور آشکارتری به بیان اندیشههای خویش مبادرت ورزیده است و دغدغة بیان منظور وجه غالب شعر شده است. شاید اگر شاعرانگی آنگونه که با ذهن و زبان مؤدب درآمیخته است، در تار و پود ابیات ممزوج نگردیده بود و اگر فردی حرفهایتر و البته غیر شاعرتر، با این دغدغه دست به سرایش چنین اشعاری میزد، نتیجة کار آنگونه که اکنون پیش روی ماست، رخ نمینمود و آنگاه با اشعاری شعاریتر و عریانتر مواجه میگشتیم. دغدغههای اندیشگانی شاعر نیز در عین تنوع و گستردگی از وحدتی محسوس برخوردار است. اما در یک نگاه جزئیتر میتوان برخی از شقوق این اندیشه را برشمرد. شاید بتوان گفت یکی از پررنگترین عناصر شعر مؤدب عدالتخواهی است. به عنوان مثال میتوان به غزل شمارة 10 در این دفتر اشاره کرد: در کوخها در کوچهها در کاخها در باغها یک سو سرور و سروها یک سوی درد و داغها یا مثلاً غزل شمارة 9: در این اجاق موسع هر شاخه جز هیمهای نیست در هرم بیمنطق فقر جز سوختن بیمهای نیست همچنین است غزل شمارة 16 که روایت رنجهای زنی در چنگال فقر مادی و معنوی است: خسته برگشت به خانه، زن هرجایی باز تا شود همنفس ساکت تنهایی باز در این نمونهها تأثر شاعر از مشکلات و سختیهای برخی از اقشار جامعه، عامل اصلی برانگیختگی او و آفرینش اشعار یادشده بوده است. یعنی همانگونه که یک عاشق تحت تأثیر عشق سوزان خود به سرایش یک شعر روی میآورد، در اینجا نیز تأثر عمیق شاعر از درد و رنج جامعه او را به سمت بیان این احساس سوق داده است. اندیشة دیگری که مخاطب در برخورد با شعر مؤدب با آن روبرو میشود، اعتراض به برخی دینداران یا متظاهران به دینداری است. غزل شمارة 12 از آن دست است: تا در دل ما هست به محراب شما نیست واعظ! تو نگو یار کجا هست کجا نیست همچنین است غزل معترضانة شمارة 17: محراب، شکل رنگ ترازو گرفته است از رنگ گریه مسجدتان بو گرفته است در میان جماعت اهل شعر شاید هیچ گروهی به اندازة شاعران دغدغهمند و متعهد به دینداری برخی از دینداران اعتراض نکرده باشند. ریشهیابی این امر نیز کار مشکلی نیست. تأثری که از دیندارنماییِ برخی نااهلان گریبان شاعر متعهد را میگیرد بسیار سهمگینتر خواهد بود از تأثیری که بر دیگر صاحبان اندیشه و زبان خواهد گذاشت. از این روست که شاعری همچون مؤدب نیز با صدایی پرطنین و بغضآلودتر از این درد فریاد میزند: خدایا! چنان رنجه از اهل دینم که از کفر تدبیر بهتر ندارم بغض دیگری که گلوی شاعر این دفتر را میفشارد فراموشی راه شهداست. این درد گاهی پنهان و به اشاره در میان مضامین دیگر رخ مینماید و گاه نیز به صراحت بر قلم شاعر جاری میشود: ای چهره گُل انداخته از خون شهیدان این گونه علمداری راه شهدا نیست شاعر در جایی دیگر این گونه میسراید: اصلاح میکنند غلطفکران مشق درست خون شهیدان را یا: نیست خطاطی در این عالم چو کلک سرکشت با سیامشقی که از خون شهیدان کردهای شناخته نشدن قدر هنر یکی دیگر از دغدغههای اصلی شاعر در این مجموعه است و میتوان در میان غزلها بیتهای چندی را با این مضمون یافت؛ بیتهایی که شاعر در آنها از قدرناشناسی دهر و بیارج ماندن گوهر هنر گلایهها دارد: دهر زندان هنرمندان آزاده است و بس بخت من! امشب بخواب آرام، خاموشی زدند یا: سخنوران معظم به دشتها ویلان کلید شهر ادب ماند دست خاموشی یا: روز و شب در ذکر خیر یاوگان بیادب بر در شهر ادب، قفل از فراموشی کنند