کتاب دادخواست ، 100 شعر اعتراض هنرمندان به واسطه قدرت ادراک بالاتر و احساس قویتر نسبت به سایر اقشار جامعه، بهمثابه طبیبی، با تشخیص مشکلات و عیوب اجتماع خود، آنها را بیان میکنند و دیگران، خصوصا تصمیمگیرندگان، را آگاه میکنند و تا حد امکان، خود راه چارهای نیز برای آن معضلات میجویند و همه اینها را در قالب اثری هنری عرضه میکنند که تاثیر آن بسیار بیشتر از بیان عادی مسئله است. به نظر میآید که توانایی هنرهای مختلف در به انجام رساندن این رسالت انسانی و اجتماعی به یک اندازه نیست و هنرهایی موفقترند که به ساحت اندیشه نزدیکتر و در عین حال، برای مخاطب خود ملموستر باشند. در این میان، شعر یکی از قالبهای خوب هنری است که با بهکارگرفتن زبان در قالبی آهنگین و موزون، راه نفوذ خود را تا عمق جان شنونده خود در زمانها و مکانهای مختلف بازمیکند و رسالت خود را بهتر به انجام میرساند. عدالتخواهی، آرمانگرایی و ظلم و فسادستیزی از مضامینی است که خصوصا، در شعر معاصر فارسی، از زمان مشروطه، حضوری پررنگ دارد و شعرا نیز همراه با سایر اقشار جامعه و حتی مقدم بر آنها، با تیغ زبان به جنگ ظالمان و استبدادگران و فاسدان رفتهاند. این نوشتار اختصاصی به معرفی کتاب شعری با همین حال و هوا دارد. کتاب دادخواست با عنوان فرعی «100 شعر اعتراض» گزیدهای از اشعار عدالتخواهانه و اعتراضی چندین شاعر معاصر است که اغلب آنها در دهة 70 و 80 شمسی سروده شدهاند و «امید مهدینژاد» و «محمدمهدی سیار»، که خود شاعرانی از همین جنس هستند، این اشعار را انتخاب کردهاند. همچنین کتاب مقدمهای سودمند از استاد ادبیات و شاعر آرمانخواه افغانی «محمدکاظم کاظمی» دارد که بر غنای آن افزوده است. کاظمی «شعر اعتراض» را گونهای از شعر سیاسی و اجتماعی دانسته است که کانون توجه شاعر در آن، عدالتخواهی و رفع تبعیضهای اقتصادی و گاه اجتماعی است. یکی از ویژگیهای این نوع شعر، بیگانهنبودن با سیاست است، زیرا از آن دسته از ناهنجاریهای اجتماعی سخن میگوید که در وضع سیاسی جامعه ریشه دارد و به همین مناسبت، اهل سیاست و ریاست غالبا، یکی از آماجهای این انتقادها بودهاند. ویژگی دیگری که برای اینگونه اشعار میتوان برشمرد، موضع اصلاحگرانه و نه براندازانه آنهاست. و این یکی از تفاوتهای شعر اعتراضی و شعر سیاسی دوره مشروطیت و سالهای پیش از انقلاب با اشعار اعتراضی پس از انقلاب نیز هست که قبل از انقلاب، شعرا از مبانی تشکیلاتی و نظری نظام سیاسی جامعه خود انتقاد و به آن اعتراض میکنند، ولی بعد از انقلاب، انتقادات متوجه سوء عملکردها، تبعیضها و فسادهای موجود در جامعه بوده است، نه خود نظام. کاظمی در بیان تاریخچهای از این شعر تا روزگار ما، شروع این اشعار را با سنایی و ناصرخسرو میداند. او این دو شاعر خراسانی را میستاید که به ستیز و مقاومت در برابر ناراستیهای عقیدتی و فساد در جامعه روزگار خود پرداختهاند. ولی دریغ که بعد از این دو شاعر، مضامینی از این دست در اشعار ما بسیار اندک و محدود است و ما تا عصر بیداری و جنبش مشروطیت شاعری نداریم که صفت شاعر معترض برازندهاش باشد. از جمله علل این لاغری و کمبنیهبودن شعر اعتراضی در مقابل فربهی مدح عشق و عرفان در شعر فارسی، استبداد سیاسی و رکود فکری حاکم بر جامعه بوده است. برافتادن معتزلیان خردگرا، محرومیت شیعیان عدالت طلب در مقابل حاکمیت یافتن جبرگرایی و عرفان منفعل و دینداری سراسر عبادی، لاجرم جامعه را به آنجا کشاند که «با خدا دادگان ستیزه مکن/ که خدا داده را خدا داده» را بیش از «با سنگدلان شعلهخو سختی کن» دوست میداشت. وی با تقسیمبندی شعر پس از انقلاب، شعر دهه اول را معطوف به سمت دشمنان بیرونی میداند که در آن، شاعران کمتر به ناهنجاریهای درونی توجه داشتهاند. در دهه دوم، ظهور و بروز جریانهای سیاسی مختلف، تضادهای اجتماعی، نابرابریهای اقتصادی، رفاهزدگی مسئولان و ... شاعران را دلنگران و احساس مسئولیت را در آنان بیدار کرد و در واقع، اولین زمینهها برای سرایش شعرهای اعتراضآمیز نسبت به خودیها فراهم شد. عدالت اجتماعی جریان تازهای در شعر اعتراضی به وجود آورد که پرچمداران آن اغلب از جوانان بودند که اکثر اشعار این کتاب نیز حاصل اندیشه و زبان همین شاعران جوان است. آخرین بخش این نوشتار اشاره به برخی مضامین موجود در این نوع شعر و آوردن ابیاتی بهعنوان نمونه در آن موضوع است: 1. اشارات و تلمیحات به آیات و احادیث و شخصیتهای دینی: «ای که هردم، دم ز حیدر میزنی بر یتیمان علی سر میزنی؟ شاهد اقبال در آغوش کیست؟ کیسه نان و رطب بردوش کیست؟» (ص 28)