کتاب در دری 2: پلنگ در پرانتز - مجموعه شعر عشق به نفرت نشسته یکی دیگر از سوژه های تکرار شونده این کتاب است. این عشق را می توان گره روانی دیگری دانست که با مصداقهای متنوعی روایت می شود و البته باز به جنسیت باز می گردد.در نگاه شاعر عشق نیز دانه و دام دیگری است پیش پای زنان و رنجی دیگر بر رنجهای آنها می افزاید. پلکی چنان در آیینه لو می رود نفرت جدا و عشق جدا می زند (پلنگ در پرانتر، ص 49) به دام های نسبتا زنانه فکر می کنم به شنبه «روز عاشقان» به دانه فکر می کنم به این که دوست دارمش به اینکه دوستم نداشت همین که باد می وزد به خانه فکر می کنم (پلنگ در پرانتز، ص56) خودکشی، قتل و فرار که در شعرهای «درست نیمه من بود»، «بخت»، «حرفهای پشت سر» و«تنها فرار کرد» طرح شده نیز از توابع همین عشق سیاه است. این شیوه نگاه کردن به عشق غزلهای این کتاب را از رمانتیک بازی های معمولی دورکرده. نکته دیگر این است که شاعر آمالها و مصایب زنان را اغلب از منظر کلی و انتزاعی مطرح نمی کند در بیشتر شعرها یک من شخصی و فردیت یافته ای با رنجها و نیازهای ملموس وجود دارد. به عبارت دیگر در شعر فارسی خصوصا شعر کلاسیک گرایش عام این است که موضوعات از خاص بودن می افتند اما گرایش دنیای مدرن بیشتر به سمت دور شدن از انتزاعی گری است هرچه سوژه ها انسانوار و متشخص و جزئی باشند مطلوب تر است. دو بچه گربه چنگ می کشد به نرده های بام تو فکر می کنی به مرگ موش یا خودت، کدام؟ (پلنگ در پرانتز، ص 33) نقش این من در پلنگ در پرانتز بسیار پر رنگ است. شاید بتوان گفت که در ساختار تمامی شعرها، سایه سنگین من شخصی شاعر، روی یکایک سوژه ها افتاده است. شاعر در بسیاری از کارهایش خودش را در تجربه همجنسانش نیز می بیند، آدمهای که دور و برش هستند، همسایه، دوست، کسانی که همزاد اویند که سرشت و سرنوشت خودش را دارند یعنی درک و پذیرش انسان دیگر. شاعر این کتاب اگر شعرهای سیاسی و اجتماعی یا مذهبی هم می سراید این حضورر من شخصیش را همراه آن سوژه از یاد نمی برد و این حالت همزادپنداری خوبی به شعرها می بخشد. چراغ داد و بوق بوق بوق زد پژو سوار قدم جلو، قدم عقب، جلو نشست بی قرار (پلنگ در پرانتز، ص52) بلیت، نسخه و یک مشت پول پاره بگیر بایست آخر صف ، شبنه ها شماره بگیر دو باره «طیبه» حالش بد است، زنگ بزن مرخصی خودت را از آن اداره بگیر. (پلنگ در پرانتز، ص 23) بیست سال است به دامان شما چنگ زده در دوراهی جهان دخترک جنگ زده(پلنگ در پرانتز، ص 13) عجب تحویل می گیری نماز نابلد ها را به شور آورده ای در من «... هو الله احد» ها را ده ام را جنگ با خود برد آهی در بساطم نیست برایت مو به مو گفتم حدیث آن جسد ها را. (پلنگ در پرانتز، ص 70)