کتاب قصه های من امیرعلی من امیرعلی نبویان هستم. متولد دوم فروردین هزاروسیصد و پنجاه و نه. فارغالتحصیل رشته مهندسی برق از دانشگاه صنعتی مازندران. این قصهها ـ شکر خدا ـ «اتوبیوگرافی» نیستند و تمامش ساخته این ذهن مشوش ژولیده است! امیدوارم که دوستان، آنچه قلم نحیف و سواد خفیف بنده مرتکب شده را به بزرگواری ببخشند. راستی این قصهها ادامه دارد.
"قصههای امیرعلی 1" نخستین جلد از مجموعهٔ قصههایی است که به قلم یکی از مجریان جوان و مطرح کشور به نام "امیرعلی نبویان" به رشتهٔ تحریر درآمده است. این مجموعه که از داستانهای زندگی پسری به نام امیرعلی تشکیل شده، به روایت زندگی او در کنار خانوادهاش میپردازد. خانوادهٔ امیرعلی متشکل از پدر، مادر، خواهری به اسم مریم و شوهرخواهری به نام فرهاد است. اما خود امیرعلی کیست و چه میکند؟ او پسری است که بهتازگی مهندسی برق قبول شده و دوست سربههوا و گیجی به اسم مهران دارد که او نیز در همان رشته و دانشگاه پذیرش شده است. این مهران خنگ و گیج که اخیراً گواهینامه گرفته و پشت فرمان نشسته است، نقش قابلتوجهی در "قصههای امیرعلی" خواهد داشت. "امیرعلی نبویان" اظهار داشته که ماجراهای این کتاب برآمده از تخیل اوست و این قصهها خودزندگینامه نیستند.
کتاب از قسمتهای مختلفی تشکیل شده که به رخدادهای روزمرهٔ دانشگاه، خانه، فامیل و خیابان میپردازند؛ منتها وجه تمایز این اتفاقات، نگاه بیتعارف و متفاوت نویسنده به مسائل است که با چاشنی هجو و نگارشی طنزآمیز به تصویر کشیده شدهاند. از جملهٔ این اتفاقات بهظاهر معمولی و پیشپاافتاده میتوان به اعلام نتایج کنکور، سور قبولی، عاشق شدن، کلاسهای درس، نوروز، تساوی داربی، مراسم ترحیم، مراسم ازدواج، مجلس تولد، پناهندگی، اسبابکشی، ماجراهای فامیلی، مسافرت، دروغگویی و امتحانات اشاره کرد. "امیرعلی نبویان" سبک نگارشی مخصوص و منحصربهفردی دارد و بازی او با واژگان و اصطلاحسازیها، "قصههای امیرعلی" را به کتابی دلچسب و دوستداشتنی تبدیل نموده است.
اگر شما هم به طنز اجتماعی علاقه دارید و اگر فضای بررسی و نقد جامعه خودمان برایتان جالب است، حتماً این کتابهای جذاب را در فهرست خود قرار دهید.
همه اینها یک طرف، آن سرکوفت مذکور یک طرف که قطعاً تا لحظه ملاقات با حضرت ملکالموت ولکن بنده نبود. خلاصه، مبهوت و شاد، دست پدر و روی مادر را بوسیدم و بابت آنهمه محبت و زحمات بیدریغ و البته غرهای بیپایانی که در طول تحصیل سر بنده زدند و تشویقهای همیشگیشان که «تو اول و آخر هیچی نمیشی» تشکر کردم!
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir