کتاب "بینوایان" یکی از مشهورترین رمانهای جهان است که در قالب داستانی پراحساس، غافلگیرکننده و عاشقانه به روایت زندگی تلخ مردم فرانسه در قرن نوزدهم میپردازد. این رمان در پنج جلد اصلی نوشته شده است، اما اغلب به صورت دو جلدی منتشر میشود. داستان ژان والژان: شخصیت اصلی داستان، ژان والژان است که به دلیل سرقت نان برای سیر کردن خواهر و فرزندانش به 19 سال حبس محکوم میشود. پس از آزادی، او با کمک یک کشیش دلسوز متحول میشود و زندگی جدیدی را آغاز میکند. کوزت و فانتین: از دیگر شخصیتهای مهم، کوزت دختر فانتین است که توسط خانواده تناردیه مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. ژان والژان قول میدهد که از او مراقبت کند. انقلاب فرانسه: داستان به شورش و اعتراضهای جوانان فرانسوی در سال 1832 و در نهایت به انقلاب فرانسه در سال 1789 اشاره دارد. بینوایان به دلیل روایت قدرتمند از فقر، عدالت و رستگاری، یک اثر ماندگار در ادبیات جهان است. این رمان عظیم، که نخستین بار در سال 1862 منتشر شد، داستانی جامع از فقر، عدالت، آزادی، و رستگاری را روایت میکند. هوگو با استفاده از دقتی شگرف در توصیف شخصیتها و موقعیتها، تصویری زنده و واقعی از فرانسه پس از انقلاب کبیر 1789 و دوران سلطنت لویی فیلیپ به دست میدهد. کتاب بینوایان نه تنها از نظر ادبی یک شاهکار است، بلکه همچنان در زمینههای اجتماعی، سیاسی، و فلسفی نیز تأثیرات زیادی داشته و در طول زمان به یکی از آثار کلاسیک جهان تبدیل شده است.
بینوایان تصویر راستین سیمای مردم فرانسه در قرن نوزدهم است. چهرۀ چند قهرمان در بینوایان برجستهتر ترسیم شده است، از آن جمله ژان والژان. او مرد میانسال خسته روانی است، با نیمتنهای کهنه و شلواری وصلهدار که بعد از گذراندن نوزده سال زندان با اعمال شاقه، پس از تمام شدن ایام محکومیت، جایی برای رفتن ندارد و کسی پناهش نمیدهد، حتی در لحظهای حاضر میشود دوباره به زندان برگردد ولی راهش نمیدهند، در اوج درماندگی و سیهروزی به خانۀ اسقفی پناه میبرد، اسقف با خوشرویی و مهربانی از او پذیرایی میکند، ولی این مهمان ناخوانده، نیمهشب ظروف نقرۀ اسقف را به سرقت میبرد. اما ساعتی بعد به دست ژاندارم اسیر میشود. ولی بزرگواری اسقف مسیر زندگی ژان والژان را تغییر میدهد. ژان والژان، در بیست و پنج سالگی، اسیر پنجههای ستمگری شده است. او که روستایی پاکدلی بوده به سبب سرقت یک قرص نان برای سیر کردن کودک گرسنۀ خواهرش اینهمه زندان تحمل کرده است، در نتیجه، مهربانی و عاطفه برایش امر فراموش شدهای است؛ سرانجام نیکمنشی یک مرد روحانی، درهای نیکبینی و خیراندیشی را به روی او باز میکند، و یکی از بزرگان روزگارش میشود که باید تفصیلش را در متن کتاب خواند. رمان بینوایان داستان چندین شخصیت را دنبال میکند که در زندگی خود با مشکلات مختلف روبهرو هستند و هر کدام در جستجوی رستگاری و عدالت شخصی به راههای متفاوتی میروند. مهمترین شخصیتها در این داستان عبارتند از: 1. ژان والژان: شخصیت اصلی رمان که از یک دزد ساده به یک مرد محترم تبدیل میشود. او در ابتدای داستان به دلیل دزدی نان برای خانوادهاش به زندان میرود و پس از آزادی، تلاش میکند زندگی جدیدی را آغاز کند. اما گذشتهی او همچنان در پی اوست و او را به چالش میکشد. 2. فانتین: زن جوانی که مجبور به فاحشگی میشود تا هزینههای زندگی دخترش، کاشِت، را تأمین کند. فانتین به نوعی قربانی شرایط سخت اجتماعی و اقتصادی است. 3. کاشِت: دختر فانتین که در ابتدا از مادرش جدا میشود و در سرپرستی ژان والژان قرار میگیرد. 4. ژاور: افسر پلیسی که وظیفه دارد ژان والژان را به دلیل جرمهای گذشتهاش پیدا و دستگیر کند. ژاور نمایندهی نظام و عدالت است، اما در مسیر خود با سؤالات اخلاقی زیادی مواجه میشود. 5. ماریوس پونتمارک: جوانی که عاشق کاشِت میشود و در جریان انقلابها و شورشهای فرانسه نقش برجستهای ایفا میکند.6. انسیمو: یک مرد دزد که در داستان به عنوان نماد بیعدالتی و فساد اجتماعی به تصویر کشیده شده است.این شخصیتها در دنیای سخت و پر از تضادهای اجتماعی و اقتصادی فرانسه قرن نوزدهم قرار دارند و هوگو در طول داستان، به شرح مسائل اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و انسانی میپردازد. داستان از فقر، ظلم، تبعیض و تلاش انسانها برای بهبود وضعیت خود، تا مفاهیم رستگاری، فداکاری و عشق سخن میگوید.
بینوایان برای مخاطبان وسیعی مناسب است، از افرادی که علاقهمند به تاریخ و مسائل اجتماعی هستند تا کسانی که به دنبال یک داستان عمیق و تاثیرگذار هستند. این کتاب به ویژه برای کسانی که به دنبال تحلیلهای اجتماعی و روانشناختی شخصیتها و درک عمیقتری از مسائل عدالت اجتماعی، انسانیت و اخلاقیات هستند، مناسب است. علاوه بر این، به دلیل پیچیدگیها و لایههای متعدد داستان، بینوایان برای پژوهشگران ادبیات و کسانی که به مطالعات تاریخی و فلسفی علاقه دارند نیز میتواند کتابی جذاب و آموزنده باشد. با توجه به اینکه رمان در قالب یک داستان طولانی و پرجزئیات نوشته شده است، نیاز به دقت و توجه ویژهای برای درک کامل آن دارد. این کتاب نه تنها برای خوانندگان بزرگسال بلکه برای نوجوانانی که به مسائل اجتماعی و فلسفی علاقه دارند نیز میتواند اثری ارزشمند باشد.
پیروزی واقعی جان آدمی، فکر کردن است. (کتاب بینوایان – جلد اول – صفحه 843) به یک موجود آنچه را که بیفایده است بدهید، و آنچه را که لازم است از وی بگیرید، یک لات خواهید داشت. (کتاب بینوایان – جلد دوم – صفحه 8) ناداری یک جوان، هرگز یک بینوایی نیست. یک سر پسر جوان هرکه باشد، هر اندازه فقیر باشد، با سلامتش، با قوتش، با حرکت تندش، با چشمان درخشانش، با خون گرمی که در بدنش جاری است، با موی سیاهش، با گونههای تروتازهاش، با لبان گلگونش، با دندانهای سفیدش، با تنفس سالمش، همیشه میتواند مورد حسرت یک امپراتور پیر باشد. (کتاب بینوایان – جلد دوم – صفحه 135) کار، یک ناموس بزرگ است؛ کسی که به صورت یک کسالت از خود براندش به صورت یک شکنجه دچارش خواهد شد؛ اگر نخواهی کارگر شوی غلام خواهی شد. کار هرگز شما را از یک طرف رها نمیکند مگر برای آنکه از طرف دیگر گریبانتان را باز گیرد؛ نمیخواهی دوستش باشی، غلام سیاهش خواهی شد. (کتاب بینوایان – جلد دوم – صفحه 400) دوستان عزیزم، امروز را فردایی هست؛ شما در آن فردا نخواهید بود. اما خانوادههاتان خواهند بود و چه رنجها که خواهند برد! (کتاب بینوایان – جلد دوم – صفحه 702) ولی ما چه انقلابی میکنیم؟ هماکنون گفتم، انقلاب حقیقت. از لحاظ سیاسی در عالم جز یک اصل وجود ندارد و آن عبارت است از سلطنت آدمی نسبت به خویشتن. این سلطنت که من نسبت به خودم دارم، آزادی نامیده میشود. (کتاب بینوایان – جلد دوم – صفحه 709) بعضی اشخاص قواعد شرف را همانطور مینگرند که کسی ستارگان را بنگرد، یعنی از راهی بسیار دور. (کتاب بینوایان – جلد دوم – صفحه 768) پیش رویش دو راه میدید که هردو به یک اندازه سرراست بودند. اما نکته همین بود که دو راه میدید؛ و این به وحشتش میانداخت زیراکه در مدت زندگیش هرگز جز یک خط مستقیم نشناخته بود. بالاتر از همه، چیزی که رنجش را به منتهی درجه میرساند این بود که این دو راه متضاد بودند. برگزیدن هریک از این دو راه متضمن طرد دیگری بود. حقیقت در کدام یک از این دو است؟ (کتاب بینوایان – جلد دوم – صفحه 855) در دنیا به عقیده من هیچکس عاقل نیست مگر زن و شوهری که یکدیگر را به اندازه پرستش دوست بدارند. (کتاب بینوایان – جلد دوم – صفحه 922) راههای سرنوشت آدمی همه سرراست نیستند؛ به صورت خیابانی مستقیم پیش پای صاحب خود منبسط نمیشوند؛ بنبستهایی دارند، و راههای کج و معوجی، و پیچهای تاریکی، و چهارراههای اضطرابآوری که چندین راه از آنها منشعب میشود. (کتاب بینوایان – جلد دوم – صفحه 931) هرکس، میتوانست به هر ساعت، مسیو میرییل را بر بالین بیماران و محتضران طلبد. وی بیخبر از آن نبود که این عمل عالیترین وظیفهاش و بزرگترین کارش است. خانوادههای بیسرپرست، یا یتیمان، محتاج به آن نبودند که آمدنش را تمنا کنند. او خود به موقع میرسید. هرجا که او پدیدار میشد مثل یک عید میشد. پنداشتی که در عبورش، چیزی حرارتبخش و درخشان وجود دارد. کودکان و پیران چنان به خاطر اسقف بر آستانه درها میآمدند که گویی برای آفتاب آمدهاند. دعای خیر میکرد و مردم در حقش دعای خیر میکردند. هرکس حاجت به چیزی داشت خانه او را نشانش میدادند.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir